سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به یاد شهید حسن ریاحی و کلیه شهدای جنگ تحمیلی
قالب وبلاگ

خاطرات زندگی یک فرزند شهید :

همیشه
تویه زندگیم یه حسرت بزرگ تویه دلم هست که هیچ وقت نمی تونم فراموشش
کنم.پدرم در تاریخ 30/02/1365 در عملیات حاج عمران به شهادت رسید .من
حدوداً سه ماه بعد از شهادت پدرم به دنیا اومدم.این حسرت ندیدن پدرم بوده و
هست و خواهد ماند .امسال بیست و هفتمین سالی بود که سفره هفت سین رو بدون
پدرم پهن می کردیم. من برعکس بقیه هیچ وقت شوقی برای نوروز نداشتم چون می
دونستم که باز هم به جای اینکه با پدرم سر سفره هفت سین بشینم باید با یه
عکس از پدرم لحظات سال تحویل رو سر کنم.

شنیدن
یا خوندن این جملات خیلی راحت و آسان است ، اما من 27 سال چشم انتظار
بودم.سال 73 بود که پیکر پدرم رو به ما تحویل دادن. هشت سال شب رو به امید
دیدن پدرم صبح می کردم. چند نفری بودن که همیشه به ما امید واری می دادن
.یادمه که یه عکس سیاه و سفید و نامفهوم از یکی از اردوگاههای اسرا در عراق
به ما داده بودن که کمی به پدرم شبیه بود، البته همانطور که عرض کردم این
عکس به سختی قابل تشخیص بود . مادر بزرگم سال 85 فوت کرد و پدر بزرگم سال
87.هر دو نفرشون تا لحظه مرگشون به برگشتن پدرم امید وار بودن. مادربزرگم
همیشه میگفت (( بابات که برگرده همه شهر رو شیرینی میدم ، شهر رو چراغونی
می کنم، هفت شبانه روز جشن می گیرم واسش)) من چیزی نمیگفتم که این اشتیاقش
رو به هم بریزم و همیشه باهاش حرف میزدم و می گفتم :آره ، وقتی بیاد تا آخر
عمرم نوکریش رو می کنم، می گفتم حق با شماس بابام میاد.

با
تمام وجود درکش می کردم چون خودم 8 سال ثانیه به ثانیه منتظر این بودم که
پدرم با یه لباس خاکیه بسیجی و یک ساک تویه دستش درب خونه رو باز کنه و
برگرده پیش خانوادش.

8
سال تمام من شب که می خوابیدم همش به این امید بودم که فردا بابام میاد
بالای سرم و میگه:(( بلنشو پسرم ، بابا اومده)) آرزو داشتم که پدرم اسمم رو
صدا بزنه ، آرزو داشتم دستم رو بگیره و ببرم مدرسه یا بیرون ، آرزو داشتم
واسه اهداء جوایز شاگرد اولای مدرسه بیاد و مثل بقیه دوستام که پدرشون
کنارشون نشسته بود پیشم بنشینه و وقتی اسمم رو میگفتن بایسته و تشویقم کنه
.اما .....

تویه این سالها مادرم با رنج های زیادی من و خواهرم رو بزرگ می کرد.

همه
رنج ها رو که یک طرف بزاریم باز هم رنج انتظار کشیدن خیلی بزرگتر بود.سال
73 بود داییم به خونه ما اومد و مادرم رو صدا زد و تویه حیاط چند دقیقه ای
با هم حرف زدن. مادرم در حالی که اشک می ریخت به سرعت به داخل خونه اومد و
شتابزده لباس پوشید و به ما هم گفت آماده بشید باید بریم.به منزل پدر بزرگم
رفتیم.داخل کوچه از فاصله کمی دورتر از منزل یه پلاکارد سفید دیدم ، نمی
تونستم نوشته های اون رو بخونم. من از خوشحالی نمی تونستم روی پا بند
بشم.یاد حرفای مادربزرگم اوفتاده بودم که میگفت هر وقت بابات بیاد واسش جشن
می گیرم. با تمام وجودم آماده شدم واسه دیدن پدرم.نمیدونستم اگه دیدمش چی
بهش بگم یا باید چیکار کنم یا اصلاً من رو می شناسه.ترسیده بودم.به خودم که
اومدم دیدم می تونم نوشته ها رو بخونم.یه لحظه چند تا پلاکارد سیاه که روی
دیوار نصب شده بود نظرم رو جلب کرد .با دیدن اون پلاکارد ها دیگه به سمت
پارچه سفیدی که بنیاد شهید نوشته بود برنگشتم . تمام امیدم نا امید شد.
8سال چشم انتظاریم اینجوری به پایان رسید.

گیج
بودم، مادرم ، مادربزرگم و همه گریه می کردن. منم به شدت اشک می ریختم
.مادرم من رو تویه آغوشش گرفته بود و میگفت گریه نکن پسرم.غم بزرگی رو که
تویه چشمای مادرم بود رو میتونستم ببینم.میگفتم مامان ، بابام دیگه نمیاد ؟
به مادربزرگم میگفتم : بابام کجاست ؟ مگه نمیگفتی میاد ؟ مگه نمیگفتی میاد
و واسش جشن می گیریم؟ مگه همه به من نمیگفتین بابات برمی گرده ؟

روز تشییع پیکر شهدا رسید. 33 تا شهید رو تحویل داده بودن.

همه
رفته بودن واسه تشییع. من رو نبردن ، نمی دونم چرا. داییم خونه مونده بود
پیش من ، التماسش کردم گفتم منم ببر، گفتم من بابام رو ندیدم دایی، بزار
برم ببینمش .داییم از گریه زیاد نمیتونست جوابم رو بده .بالاخره قانع شد.
راه افتادیم به سمت مسیر تشییع.یادم نمیره همش می دویدم که زودتر برسم.
تویه
اون همه شلوغی دنبال ماشینی که پیکر پدرم رو حمل میکرد میگشتم.بالاخره
چشمم به ماشینی افتاد که عمو.غ.ع. داشت دنبالش میرفت و گریه میکرد وبه سر
وصورت خودش میزد.سریع به سمت ماشین دویدم،تا رسیدم به ماشین دیدم عموم روی
زمین افتاد و از حال رفت.سریع به بالای وانت حمل شهدا رفتم و تابوت 3 تا
شهید رو دیدم که همون اولی پیکر پدرم بود.فقط به تابوت نگاه میکردم و اشک
میریختم.دلم میخواست با پدرم حرف بزنم و جوابم رو بده.دلم میخواست ازش
بپرسم این همه سال کجا بودی؟چرا به بچه هات سر نمیزنی؟میخواستم بهش بگم
میدونی تویه این سالها ما چی کشیدیم؟میدونی چقدر از این مردم قدر نشناس
کنایه شنیدیم و نمیتونستیم جوابشون رو بدیم؟میخواستم بگم کجا بودی که
جوابشون رو بدی؟ میخواستم بهش بگم بابا کجا بودی روز اول مدرسه دستم رو
بگیری و برسونیم مدرسه؟بگم کجا بودی وقتی تویه امتحانات ثلث اول و دوم سوم
شاگرد اول میشدم جایزه شاگرد اولیم رو بهم بدی؟بگم کجا بودی وقتی اسم پسرت
رو میخوندن به عنوان شاگرد اول بایستی و با افتخار تشویقش کنی؟اما مثل همه
اون هشت سال همه این سوال ها بی جواب موند.چون پدرم نمیتونست جوابی به من
بده .             
                                                                                 

رسیده بودیم جلوی گلزار شهدای شهرستان الیگودرز،مردم 
تابوت ها رو گرفته بودن رویه دست و به سمت گلزار میبردن.من همش دنبالشون
میدویدم به امید اینکه تابوت رو زمین بزارن و در تابوت باز بشه،تا بتونم
واسه یک بار هم که شده حتی یک لحظه چهره پدرم رو ببینم.به محل دفن رسیده
بودیم.تابوت رو زمین گذاشتند،اما اطراف تابوت خیلی شلوغ بود ومن چیزی
نمیتونستم ببینم.یکی از دوستان داییم من رو کنار برده بود و دست من رو محکم
گرفته بود که من نتونم برم تویه جمعیت،شاید اون میدونست چی تویه تابوت
هست.همش التماسش میکردم،با گریه میگفتم عمو عباس بزار برم بابام رو
ببینم،قسمش میدادم،میگفتم عمو عباس من تا حالا بابام رو ندیدم فقط یه لحظه
بزار برم،اصلا خودت ببرم،با هم بریم.گریه ها و اشک هایی که میریخنم نمیزاشت
بتونم به خوبی حرف بزنم،با اشک و فریاد داییم رو صدا میزدم،عموهام رو صدا
میزدم،اما انگار هیچکس صدام رو نمیشنید.بازم دست التماس به سمت عمو عباس
دراز کردم.مدام خواهش و التماس میکردم،عمو عباس هم داشت گریه میکرد و میگفت
نمیشه ببینی اونجا خیلی شلوغه. التماس ها و گریه هام فایده ای نداشت و عمو
عباس راضی نمیشد.تا اینکه تونستم دستم را از دستش جدا کنم و به سرعت خودم
رو رسوندم به جمعیت.پیکر رو از تابوت بیرون آورده بودن.رفتم داخل جمعیت،قد و
قامت کوتاهی داشتم،به سختی خودم رو بالای قبر رسوندم،چندین بار زیر دست و
پا افتادم،دستام پراز تیغ خوار وخاشاک شده بود.اما فقط به این امید ادامه
میدادم که وقتی برسم صورت پدرم رو میبینم.به هر طریقی بود خودم رو رسوندم
اما سنگین ترین و تلخ ترین لحظه زندگیم رسیده بود.اون همه امید و ارزو واسه
دیدن پدرم به باد رفت.چون چیزی از بدنش باقی نمونده بود جز چند تا تکه از
استخوانهای بدنش.خیلی سرشکسته شده بودم.دیگه باور کرده بودم که پدرم
 هیچ وقت برنمیگرده و منم هیچ وقت نمیتونم ببینمش و حسرت اینکه پدرم من رو  صدابزنه
رو باید به گور میبردم.هاج واج مونده بودم.از نگاههای ترحم آمیز مردم
متنفر بودم.همیشه میگفتم چرا من نباید بابام بالا سرم باشه که این مردم با
من اینجوری رفتار کنن.

همه
چیز واسم تمام شده بود.من موفق نشدم حتی یک بار صورت پدرم رو ببینم.از همه
دلگیر بودم حتی از خدا. میگفتن خدا دعای بچه ها رو رد نمیکنه، اما من شب و
روز واسه دیدن پدرم دعا کردم التماس کردم اما دعام درگیر نشد. شاید حکمت
خدا این بوده.

تازه
از اون روز به بعد بدبختیا شروع شد . ما داغ نداشتن پدر رو به دل داشتیم و
مردم میگفتن ای بابا اینا خانواده شهیدن کم و کسری ندارن تویه زندگی، دولت
همه چیز واسشون مهیا می کنه.این آدما رو من هیچ وقت آدم خطاب نمی کنم چون
کسری زندگی ما پدرم بود که واسه همین آدما جنگیده بود که اگر این شهدا
نبودن الان ما هم یه افغانستان دیگه بودیم.از این همه امکانات هم که می
گفتن از بنیاد شهید یه خونه به ما رسید اونم تویه 9 سال به صورت اقساطی
پولش رو ازمون گرفت. جالب بود که ما گاهی پول یه دونه نان رو تویه خونه
نداشتیم و مردم به این می گفتن خوردن مملکت.

مقصر
اینکه برخی مردم اینجوری فکر می کردن اول ذهن ناقص بود و دوم اوردهای پوچ
برخی مسؤلین که تویه رسانه ها همه چیز می گفتن و در عمل هیچ کاری
نمیکردن.منکر این نمیشم که خیلی ها از نام شهید سوءاستفاده کردن و هرکاری
دلشون خواست کردن اما من و خانوادم ارزش کار پدرم رو زیر پا نگذاشتیم .

امروز
من یه دختر دو ساله دارم که وقتی عکس پدرم بهش نشون میدم با ذوق میگه این
بابا حسنه .وقتی سر خاک پدرم میریم دخترم تویه بغلم میشینه و به گریه هایی
من نگاه میکنه.بعد از 27 سال داغ دیدن پدرم هنوز تویه دلم مونده و بی
اختیار سر مزارش اشک از چشمام سرازیر میشه.

ادامه دارد......                                              .               



[ جمعه 92/1/23 ] [ 11:59 صبح ] [ ] [ نظر ]

خاطرات زندگی یک فرزند شهید :

همیشه
تویه زندگیم یه حسرت بزرگ تویه دلم هست که هیچ وقت نمی تونم فراموشش
کنم.پدرم در تاریخ 30/02/1365 در عملیات حاج عمران به شهادت رسید .من
حدوداً سه ماه بعد از شهادت پدرم به دنیا اومدم.این حسرت ندیدن پدرم بوده و
هست و خواهد ماند .امسال بیست و هفتمین سالی بود که سفره هفت سین رو بدون
پدرم پهن می کردیم. من برعکس بقیه هیچ وقت شوقی برای نوروز نداشتم چون می
دونستم که باز هم به جای اینکه با پدرم سر سفره هفت سین بشینم باید با یه
عکس از پدرم لحظات سال تحویل رو سر کنم.

شنیدن
یا خوندن این جملات خیلی راحت و آسان است ، اما من 27 سال چشم انتظار
بودم.سال 73 بود که پیکر پدرم رو به ما تحویل دادن. هشت سال شب رو به امید
دیدن پدرم صبح می کردم. چند نفری بودن که همیشه به ما امید واری می دادن
.یادمه که یه عکس سیاه و سفید و نامفهوم از یکی از اردوگاههای اسرا در عراق
به ما داده بودن که کمی به پدرم شبیه بود، البته همانطور که عرض کردم این
عکس به سختی قابل تشخیص بود . مادر بزرگم سال 85 فوت کرد و پدر بزرگم سال
87.هر دو نفرشون تا لحظه مرگشون به برگشتن پدرم امید وار بودن. مادربزرگم
همیشه میگفت (( بابات که برگرده همه شهر رو شیرینی میدم ، شهر رو چراغونی
می کنم، هفت شبانه روز جشن می گیرم واسش)) من چیزی نمیگفتم که این اشتیاقش
رو به هم بریزم و همیشه باهاش حرف میزدم و می گفتم :آره ، وقتی بیاد تا آخر
عمرم نوکریش رو می کنم، می گفتم حق با شماس بابام میاد.

با
تمام وجود درکش می کردم چون خودم 8 سال ثانیه به ثانیه منتظر این بودم که
پدرم با یه لباس خاکیه بسیجی و یک ساک تویه دستش درب خونه رو باز کنه و
برگرده پیش خانوادش.

8
سال تمام من شب که می خوابیدم همش به این امید بودم که فردا بابام میاد
بالای سرم و میگه:(( بلنشو پسرم ، بابا اومده)) آرزو داشتم که پدرم اسمم رو
صدا بزنه ، آرزو داشتم دستم رو بگیره و ببرم مدرسه یا بیرون ، آرزو داشتم
واسه اهداء جوایز شاگرد اولای مدرسه بیاد و مثل بقیه دوستام که پدرشون
کنارشون نشسته بود پیشم بنشینه و وقتی اسمم رو میگفتن بایسته و تشویقم کنه
.اما .....

تویه این سالها مادرم با رنج های زیادی من و خواهرم رو بزرگ می کرد.

همه
رنج ها رو که یک طرف بزاریم باز هم رنج انتظار کشیدن خیلی بزرگتر بود.سال
73 بود داییم به خونه ما اومد و مادرم رو صدا زد و تویه حیاط چند دقیقه ای
با هم حرف زدن. مادرم در حالی که اشک می ریخت به سرعت به داخل خونه اومد و
شتابزده لباس پوشید و به ما هم گفت آماده بشید باید بریم.به منزل پدر بزرگم
رفتیم.داخل کوچه از فاصله کمی دورتر از منزل یه پلاکارد سفید دیدم ، نمی
تونستم نوشته های اون رو بخونم. من از خوشحالی نمی تونستم روی پا بند
بشم.یاد حرفای مادربزرگم اوفتاده بودم که میگفت هر وقت بابات بیاد واسش جشن
می گیرم. با تمام وجودم آماده شدم واسه دیدن پدرم.نمیدونستم اگه دیدمش چی
بهش بگم یا باید چیکار کنم یا اصلاً من رو می شناسه.ترسیده بودم.به خودم که
اومدم دیدم می تونم نوشته ها رو بخونم.یه لحظه چند تا پلاکارد سیاه که روی
دیوار نصب شده بود نظرم رو جلب کرد .با دیدن اون پلاکارد ها دیگه به سمت
پارچه سفیدی که بنیاد شهید نوشته بود برنگشتم . تمام امیدم نا امید شد.
8سال چشم انتظاریم اینجوری به پایان رسید.

گیج
بودم، مادرم ، مادربزرگم و همه گریه می کردن. منم به شدت اشک می ریختم
.مادرم من رو تویه آغوشش گرفته بود و میگفت گریه نکن پسرم.غم بزرگی رو که
تویه چشمای مادرم بود رو میتونستم ببینم.میگفتم مامان ، بابام دیگه نمیاد ؟
به مادربزرگم میگفتم : بابام کجاست ؟ مگه نمیگفتی میاد ؟ مگه نمیگفتی میاد
و واسش جشن می گیریم؟ مگه همه به من نمیگفتین بابات برمی گرده ؟

روز تشییع پیکر شهدا رسید. 33 تا شهید رو تحویل داده بودن.

همه
رفته بودن واسه تشییع. من رو نبردن ، نمی دونم چرا. داییم خونه مونده بود
پیش من ، التماسش کردم گفتم منم ببر، گفتم من بابام رو ندیدم دایی، بزار
برم ببینمش .داییم از گریه زیاد نمیتونست جوابم رو بده .بالاخره قانع شد.
راه افتادیم به سمت مسیر تشییع.یادم نمیره همش می دویدم که زودتر برسم.
تویه
اون همه شلوغی دنبال ماشینی که پیکر پدرم رو حمل میکرد میگشتم.بالاخره
چشمم به ماشینی افتاد که عمو.غ.ع. داشت دنبالش میرفت و گریه میکرد وبه سر
وصورت خودش میزد.سریع به سمت ماشین دویدم،تا رسیدم به ماشین دیدم عموم روی
زمین افتاد و از حال رفت.سریع به بالای وانت حمل شهدا رفتم و تابوت 3 تا
شهید رو دیدم که همون اولی پیکر پدرم بود.فقط به تابوت نگاه میکردم و اشک
میریختم.دلم میخواست با پدرم حرف بزنم و جوابم رو بده.دلم میخواست ازش
بپرسم این همه سال کجا بودی؟چرا به بچه هات سر نمیزنی؟میخواستم بهش بگم
میدونی تویه این سالها ما چی کشیدیم؟میدونی چقدر از این مردم قدر نشناس
کنایه شنیدیم و نمیتونستیم جوابشون رو بدیم؟میخواستم بگم کجا بودی که
جوابشون رو بدی؟ میخواستم بهش بگم بابا کجا بودی روز اول مدرسه دستم رو
بگیری و برسونیم مدرسه؟بگم کجا بودی وقتی تویه امتحانات ثلث اول و دوم سوم
شاگرد اول میشدم جایزه شاگرد اولیم رو بهم بدی؟بگم کجا بودی وقتی اسم پسرت
رو میخوندن به عنوان شاگرد اول بایستی و با افتخار تشویقش کنی؟اما مثل همه
اون هشت سال همه این سوال ها بی جواب موند.چون پدرم نمیتونست جوابی به من
بده .             
                                                                                 

رسیده بودیم جلوی گلزار شهدای شهرستان الیگودرز،مردم 
تابوت ها رو گرفته بودن رویه دست و به سمت گلزار میبردن.من همش دنبالشون
میدویدم به امید اینکه تابوت رو زمین بزارن و در تابوت باز بشه،تا بتونم
واسه یک بار هم که شده حتی یک لحظه چهره پدرم رو ببینم.به محل دفن رسیده
بودیم.تابوت رو زمین گذاشتند،اما اطراف تابوت خیلی شلوغ بود ومن چیزی
نمیتونستم ببینم.یکی از دوستان داییم من رو کنار برده بود و دست من رو محکم
گرفته بود که من نتونم برم تویه جمعیت،شاید اون میدونست چی تویه تابوت
هست.همش التماسش میکردم،با گریه میگفتم عمو عباس بزار برم بابام رو
ببینم،قسمش میدادم،میگفتم عمو عباس من تا حالا بابام رو ندیدم فقط یه لحظه
بزار برم،اصلا خودت ببرم،با هم بریم.گریه ها و اشک هایی که میریخنم نمیزاشت
بتونم به خوبی حرف بزنم،با اشک و فریاد داییم رو صدا میزدم،عموهام رو صدا
میزدم،اما انگار هیچکس صدام رو نمیشنید.بازم دست التماس به سمت عمو عباس
دراز کردم.مدام خواهش و التماس میکردم،عمو عباس هم داشت گریه میکرد و میگفت
نمیشه ببینی اونجا خیلی شلوغه. التماس ها و گریه هام فایده ای نداشت و عمو
عباس راضی نمیشد.تا اینکه تونستم دستم را از دستش جدا کنم و به سرعت خودم
رو رسوندم به جمعیت.پیکر رو از تابوت بیرون آورده بودن.رفتم داخل جمعیت،قد و
قامت کوتاهی داشتم،به سختی خودم رو بالای قبر رسوندم،چندین بار زیر دست و
پا افتادم،دستام پراز تیغ خوار وخاشاک شده بود.اما فقط به این امید ادامه
میدادم که وقتی برسم صورت پدرم رو میبینم.به هر طریقی بود خودم رو رسوندم
اما سنگین ترین و تلخ ترین لحظه زندگیم رسیده بود.اون همه امید و ارزو واسه
دیدن پدرم به باد رفت.چون چیزی از بدنش باقی نمونده بود جز چند تا تکه از
استخوانهای بدنش.خیلی سرشکسته شده بودم.دیگه باور کرده بودم که پدرم
 هیچ وقت برنمیگرده و منم هیچ وقت نمیتونم ببینمش و حسرت اینکه پدرم من رو  صدابزنه
رو باید به گور میبردم.هاج واج مونده بودم.از نگاههای ترحم آمیز مردم
متنفر بودم.همیشه میگفتم چرا من نباید بابام بالا سرم باشه که این مردم با
من اینجوری رفتار کنن.

همه
چیز واسم تمام شده بود.من موفق نشدم حتی یک بار صورت پدرم رو ببینم.از همه
دلگیر بودم حتی از خدا. میگفتن خدا دعای بچه ها رو رد نمیکنه، اما من شب و
روز واسه دیدن پدرم دعا کردم التماس کردم اما دعام درگیر نشد. شاید حکمت
خدا این بوده.

تازه
از اون روز به بعد بدبختیا شروع شد . ما داغ نداشتن پدر رو به دل داشتیم و
مردم میگفتن ای بابا اینا خانواده شهیدن کم و کسری ندارن تویه زندگی، دولت
همه چیز واسشون مهیا می کنه.این آدما رو من هیچ وقت آدم خطاب نمی کنم چون
کسری زندگی ما پدرم بود که واسه همین آدما جنگیده بود که اگر این شهدا
نبودن الان ما هم یه افغانستان دیگه بودیم.از این همه امکانات هم که می
گفتن از بنیاد شهید یه خونه به ما رسید اونم تویه 9 سال به صورت اقساطی
پولش رو ازمون گرفت. جالب بود که ما گاهی پول یه دونه نان رو تویه خونه
نداشتیم و مردم به این می گفتن خوردن مملکت.

مقصر
اینکه برخی مردم اینجوری فکر می کردن اول ذهن ناقص بود و دوم اوردهای پوچ
برخی مسؤلین که تویه رسانه ها همه چیز می گفتن و در عمل هیچ کاری
نمیکردن.منکر این نمیشم که خیلی ها از نام شهید سوءاستفاده کردن و هرکاری
دلشون خواست کردن اما من و خانوادم ارزش کار پدرم رو زیر پا نگذاشتیم .

امروز
من یه دختر دو ساله دارم که وقتی عکس پدرم بهش نشون میدم با ذوق میگه این
بابا حسنه .وقتی سر خاک پدرم میریم دخترم تویه بغلم میشینه و به گریه هایی
من نگاه میکنه.بعد از 27 سال داغ دیدن پدرم هنوز تویه دلم مونده و بی
اختیار سر مزارش اشک از چشمام سرازیر میشه.

ادامه دارد......                                              .               



[ جمعه 92/1/23 ] [ 11:58 صبح ] [ ] [ نظر ]

خاطرات زندگی یک فرزند شهید :

همیشه تویه زندگیم یه حسرت بزرگ تویه دلم هست که هیچ وقت نمی تونم فراموشش کنم.پدرم در تاریخ 30/02/1365 در عملیات حاج عمران به شهادت رسید .من حدوداً سه ماه بعد از شهادت پدرم به دنیا اومدم.این حسرت ندیدن پدرم بوده و هست و خواهد ماند .امسال بیست و هفتمین سالی بود که سفره هفت سین رو بدون پدرم پهن می کردیم. من برعکس بقیه هیچ وقت شوقی برای نوروز نداشتم چون می دونستم که باز هم به جای اینکه با پدرم سر سفره هفت سین بشینم باید با یه عکس از پدرم لحظات سال تحویل رو سر کنم.

شنیدن یا خوندن این جملات خیلی راحت و آسان است ، اما من 27 سال چشم انتظار بودم.سال 73 بود که پیکر پدرم رو به ما تحویل دادن. هشت سال شب رو به امید دیدن پدرم صبح می کردم. چند نفری بودن که همیشه به ما امید واری می دادن .یادمه که یه عکس سیاه و سفید و نامفهوم از یکی از اردوگاههای اسرا در عراق به ما داده بودن که کمی به پدرم شبیه بود، البته همانطور که عرض کردم این عکس به سختی قابل تشخیص بود . مادر بزرگم سال 85 فوت کرد و پدر بزرگم سال 87.هر دو نفرشون تا لحظه مرگشون به برگشتن پدرم امید وار بودن. مادربزرگم همیشه میگفت (( بابات که برگرده همه شهر رو شیرینی میدم ، شهر رو چراغونی می کنم، هفت شبانه روز جشن می گیرم واسش)) من چیزی نمیگفتم که این اشتیاقش رو به هم بریزم و همیشه باهاش حرف میزدم و می گفتم :آره ، وقتی بیاد تا آخر عمرم نوکریش رو می کنم، می گفتم حق با شماس بابام میاد.

با تمام وجود درکش می کردم چون خودم 8 سال ثانیه به ثانیه منتظر این بودم که پدرم با یه لباس خاکیه بسیجی و یک ساک تویه دستش درب خونه رو باز کنه و برگرده پیش خانوادش.

8 سال تمام من شب که می خوابیدم همش به این امید بودم که فردا بابام میاد بالای سرم و میگه:(( بلنشو پسرم ، بابا اومده)) آرزو داشتم که پدرم اسمم رو صدا بزنه ، آرزو داشتم دستم رو بگیره و ببرم مدرسه یا بیرون ، آرزو داشتم واسه اهداء جوایز شاگرد اولای مدرسه بیاد و مثل بقیه دوستام که پدرشون کنارشون نشسته بود پیشم بنشینه و وقتی اسمم رو میگفتن بایسته و تشویقم کنه .اما .....

تویه این سالها مادرم با رنج های زیادی من و خواهرم رو بزرگ می کرد.

همه رنج ها رو که یک طرف بزاریم باز هم رنج انتظار کشیدن خیلی بزرگتر بود.سال 73 بود داییم به خونه ما اومد و مادرم رو صدا زد و تویه حیاط چند دقیقه ای با هم حرف زدن. مادرم در حالی که اشک می ریخت به سرعت به داخل خونه اومد و شتابزده لباس پوشید و به ما هم گفت آماده بشید باید بریم.به منزل پدر بزرگم رفتیم.داخل کوچه از فاصله کمی دورتر از منزل یه پلاکارد سفید دیدم ، نمی تونستم نوشته های اون رو بخونم. من از خوشحالی نمی تونستم روی پا بند بشم.یاد حرفای مادربزرگم اوفتاده بودم که میگفت هر وقت بابات بیاد واسش جشن می گیرم. با تمام وجودم آماده شدم واسه دیدن پدرم.نمیدونستم اگه دیدمش چی بهش بگم یا باید چیکار کنم یا اصلاً من رو می شناسه.ترسیده بودم.به خودم که اومدم دیدم می تونم نوشته ها رو بخونم.یه لحظه چند تا پلاکارد سیاه که روی دیوار نصب شده بود نظرم رو جلب کرد .با دیدن اون پلاکارد ها دیگه به سمت پارچه سفیدی که بنیاد شهید نوشته بود برنگشتم . تمام امیدم نا امید شد. 8سال چشم انتظاریم اینجوری به پایان رسید.

گیج بودم، مادرم ، مادربزرگم و همه گریه می کردن. منم به شدت اشک می ریختم .مادرم من رو تویه آغوشش گرفته بود و میگفت گریه نکن پسرم.غم بزرگی رو که تویه چشمای مادرم بود رو میتونستم ببینم.میگفتم مامان ، بابام دیگه نمیاد ؟ به مادربزرگم میگفتم : بابام کجاست ؟ مگه نمیگفتی میاد ؟ مگه نمیگفتی میاد و واسش جشن می گیریم؟ مگه همه به من نمیگفتین بابات برمی گرده ؟

روز تشییع پیکر شهدا رسید. 33 تا شهید رو تحویل داده بودن.

همه رفته بودن واسه تشییع. من رو نبردن ، نمی دونم چرا. داییم خونه مونده بود پیش من ، التماسش کردم گفتم منم ببر، گفتم من بابام رو ندیدم دایی، بزار برم ببینمش .داییم از گریه زیاد نمیتونست جوابم رو بده .بالاخره قانع شد. راه افتادیم به سمت مسیر تشییع.یادم نمیره همش می دویدم که زودتر برسم. تویه اون همه شلوغی دنبال ماشینی که پیکر پدرم رو حمل میکرد میگشتم.بالاخره چشمم به ماشینی افتاد که عمو.غ.ع. داشت دنبالش میرفت و گریه میکرد وبه سر وصورت خودش میزد.سریع به سمت ماشین دویدم،تا رسیدم به ماشین دیدم عموم روی زمین افتاد و از حال رفت.سریع به بالای وانت حمل شهدا رفتم و تابوت 3 تا شهید رو دیدم که همون اولی پیکر پدرم بود.فقط به تابوت نگاه میکردم و اشک میریختم.دلم میخواست با پدرم حرف بزنم و جوابم رو بده.دلم میخواست ازش بپرسم این همه سال کجا بودی؟چرا به بچه هات سر نمیزنی؟میخواستم بهش بگم میدونی تویه این سالها ما چی کشیدیم؟میدونی چقدر از این مردم قدر نشناس کنایه شنیدیم و نمیتونستیم جوابشون رو بدیم؟میخواستم بگم کجا بودی که جوابشون رو بدی؟ میخواستم بهش بگم بابا کجا بودی روز اول مدرسه دستم رو بگیری و برسونیم مدرسه؟بگم کجا بودی وقتی تویه امتحانات ثلث اول و دوم سوم شاگرد اول میشدم جایزه شاگرد اولیم رو بهم بدی؟بگم کجا بودی وقتی اسم پسرت رو میخوندن به عنوان شاگرد اول بایستی و با افتخار تشویقش کنی؟اما مثل همه اون هشت سال همه این سوال ها بی جواب موند.چون پدرم نمیتونست جوابی به من بده .                                                                                               

رسیده بودیم جلوی گلزار شهدای شهرستان الیگودرز،مردم  تابوت ها رو گرفته بودن رویه دست و به سمت گلزار میبردن.من همش دنبالشون میدویدم به امید اینکه تابوت رو زمین بزارن و در تابوت باز بشه،تا بتونم واسه یک بار هم که شده حتی یک لحظه چهره پدرم رو ببینم.به محل دفن رسیده بودیم.تابوت رو زمین گذاشتند،اما اطراف تابوت خیلی شلوغ بود ومن چیزی نمیتونستم ببینم.یکی از دوستان داییم من رو کنار برده بود و دست من رو محکم گرفته بود که من نتونم برم تویه جمعیت،شاید اون میدونست چی تویه تابوت هست.همش التماسش میکردم،با گریه میگفتم عمو عباس بزار برم بابام رو ببینم،قسمش میدادم،میگفتم عمو عباس من تا حالا بابام رو ندیدم فقط یه لحظه بزار برم،اصلا خودت ببرم،با هم بریم.گریه ها و اشک هایی که میریخنم نمیزاشت بتونم به خوبی حرف بزنم،با اشک و فریاد داییم رو صدا میزدم،عموهام رو صدا میزدم،اما انگار هیچکس صدام رو نمیشنید.بازم دست التماس به سمت عمو عباس دراز کردم.مدام خواهش و التماس میکردم،عمو عباس هم داشت گریه میکرد و میگفت نمیشه ببینی اونجا خیلی شلوغه. التماس ها و گریه هام فایده ای نداشت و عمو عباس راضی نمیشد.تا اینکه تونستم دستم را از دستش جدا کنم و به سرعت خودم رو رسوندم به جمعیت.پیکر رو از تابوت بیرون آورده بودن.رفتم داخل جمعیت،قد و قامت کوتاهی داشتم،به سختی خودم رو بالای قبر رسوندم،چندین بار زیر دست و پا افتادم،دستام پراز تیغ خوار وخاشاک شده بود.اما فقط به این امید ادامه میدادم که وقتی برسم صورت پدرم رو میبینم.به هر طریقی بود خودم رو رسوندم اما سنگین ترین و تلخ ترین لحظه زندگیم رسیده بود.اون همه امید و ارزو واسه دیدن پدرم به باد رفت.چون چیزی از بدنش باقی نمونده بود جز چند تا تکه از استخوانهای بدنش.خیلی سرشکسته شده بودم.دیگه باور کرده بودم که پدرم  هیچ وقت برنمیگرده و منم هیچ وقت نمیتونم ببینمش و حسرت اینکه پدرم من رو  صدابزنه رو باید به گور میبردم.هاج واج مونده بودم.از نگاههای ترحم آمیز مردم متنفر بودم.همیشه میگفتم چرا من نباید بابام بالا سرم باشه که این مردم با من اینجوری رفتار کنن.

همه چیز واسم تمام شده بود.من موفق نشدم حتی یک بار صورت پدرم رو ببینم.از همه دلگیر بودم حتی از خدا. میگفتن خدا دعای بچه ها رو رد نمیکنه، اما من شب و روز واسه دیدن پدرم دعا کردم التماس کردم اما دعام درگیر نشد. شاید حکمت خدا این بوده.

تازه از اون روز به بعد بدبختیا شروع شد . ما داغ نداشتن پدر رو به دل داشتیم و مردم میگفتن ای بابا اینا خانواده شهیدن کم و کسری ندارن تویه زندگی، دولت همه چیز واسشون مهیا می کنه.این آدما رو من هیچ وقت آدم خطاب نمی کنم چون کسری زندگی ما پدرم بود که واسه همین آدما جنگیده بود که اگر این شهدا نبودن الان ما هم یه افغانستان دیگه بودیم.از این همه امکانات هم که می گفتن از بنیاد شهید یه خونه به ما رسید اونم تویه 9 سال به صورت اقساطی پولش رو ازمون گرفت. جالب بود که ما گاهی پول یه دونه نان رو تویه خونه نداشتیم و مردم به این می گفتن خوردن مملکت.

مقصر اینکه برخی مردم اینجوری فکر می کردن اول ذهن ناقص بود و دوم اوردهای پوچ برخی مسؤلین که تویه رسانه ها همه چیز می گفتن و در عمل هیچ کاری نمیکردن.منکر این نمیشم که خیلی ها از نام شهید سوءاستفاده کردن و هرکاری دلشون خواست کردن اما من و خانوادم ارزش کار پدرم رو زیر پا نگذاشتیم .

امروز من یه دختر دو ساله دارم که وقتی عکس پدرم بهش نشون میدم با ذوق میگه این بابا حسنه .وقتی سر خاک پدرم میریم دخترم تویه بغلم میشینه و به گریه هایی من نگاه میکنه.بعد از 27 سال داغ دیدن پدرم هنوز تویه دلم مونده و بی اختیار سر مزارش اشک از چشمام سرازیر میشه.

ادامه دارد......                                              .                


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:4 عصر ] [ ] [ نظر ]
  
  
کمان -99 (البرز) بزرگ ترین عملیات هوایی در نوع خود

 

 

در 31 شهریور ماه سال 1359 کشور بعثی عراق حمله همه جانبه خود را به ایران آغاز کرد.
نیروی هوایی عراق:
استعداد هوایی این کشور در شروع حمله به ایران عبارت بود از:
- 607 هواپیمای شکاری و بمب افکن
- 169 فروند انواع بالگرد
- 775 دستگاه پرتابگر موشک های زمین به هوا شامل:
سام 2، سام 3، سام 6 و رولند
- 713 عراده انواع توپ های پدافند هوایی
- 116 دستگاه رادارهای اخطار اولیه، ارتفاع یاب و کنترل آتش
نیروی
هوایی عراق به تقلید از نیروی هوایی اسرائیل که در سال 1967 در جنگ با
اعراب که با یک حمله برق آسا نیروی هوایی مصر را از کار انداخته بود، در
بعد از ظهر روز 31 شهریور سال 1359 به پایگاه های هوایی ایران حمله کرد. با
این تصور که با این کار نیروی هوایی ایران را از کار خواهد انداخت.


حملات هوایی عراق آغاز شد

در
ساعت 13:45 دقیقه با 6 فروند میگ 23 به فرودگاه اهواز، ساعت 14:15 دقیقه
با سه فروند میگ 23 به فرودگاه تهران، ساعت 14:45 دقیقه با 4 فروند میگ 21
به فرودگاه همدان و سه فروند میگ به فرودگاه سنندج، هشت فروند میگ به
فرودگاه تبریز و با چند فروند هم به شهرهای بوشهر، کرمانشاه و اسلام آباد
حمله کرد ولی این پایان کار نبود. در هنگام حمله به فرودگاه مهرآباد تهران
با اعلام اسکرامبل، دو فروند فانتوم این پایگاه اقدام به رهگیری میگ ها می
کنند.
در جریان این حمله جمعا 5 فروند از هواپیماهای عراق ساقط شد که
سه فروند آن توسط پدافند فرودگاه همدان، یک فروند توسط خلبانان فرودگاه
تبریز و یک فروند هم در غرب تهران بود از این مجموع یکی از خلبانان اقدام
به خروج اضطراری از هواپیما می کند که به اسارت در می آید و مشخص می شود که
این شخص یک مصری می باشد.
در پی این تحرکات نیروی هوایی جمهوری
اسلامی ایران بلافاصله تا بعداز ظهر دو حمله موفق به عراق انجام می دهد
(شرح این عملیات در قسمت مربوطه موجود است) .

طراحی عملیات کمان 99 شروع می شود

این
تازه آغاز راه بود پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی (معاونت های
عملیات پایگاها) با دستور فرمانده محترم نیروی هوایی سرتیپ شهید "جواد
فکوری" که شخصا در طرح این عملیات شرکت داشت، شبانه مشغول طراحی، طرح
عملیاتی البرز می شوند و طرح عملیات در واپسین دقایق شامگاه 31 شهریور 59
آماده می شود. در همین حین کلیه خدمه فنی تا صبح بیدار بودند تا بمب های
MK82/83/84، بمب های خوشه ای، موشک های ماوریک، موشک های حرارتی و موشک های
راداری را بر روی جنگنده ها لود کنند.
در راستای اجرای این طرح،
خلبانان در هر پایگاه به فرماندهی فراخوانده شدند و تا صبح بر روی برنامه
پروازی، نوع ماموریت و مشخص نمودن اهدافی که باید هدف قرا بگیرد، کار
کردند. مسیر رفت و برگشت، باندهای فرعی برای فرود اضطراری، محل های سوخت
گیری در آسمان و نقاطی که باید از آن جا از مرز گذشت و وارد عراق شد، مشخص
شد.


پایگاه های شرکت کننده در عملیات

قرار
بر این شد که پایگاه های تهران، همدان و بوشهر با یگان های اف 4 (
فانتوم) خود و پایگاه های تبریز و دزفول با یگان های اف 5 (تایگر) خود در
این عملیات شرکت کنند و پایگاه های هفتم و هشتم شکاری با یگان های اف 14
(تامکت) خود کار پشتیبانی را برعهده بگیرند.


نام عملیات

بر
این اساس قرار شد نام عملیات کمان 99 نمادی از آتش خشم ملت ایران به سوی
متجاوز و به عبارتی یعنی تیری در چله کمان و رها نمودن آن تا دور دست ترین
نقاط عراق و یادآور آرش کمانگیر باشد. عدد99 نیز الهام گرفته از تعداد
صفحات طرح عملیاتی البرز بود



زمان و منطقه عملیات

زمان
عملیات طلوع آفتاب در سرزمین عراق انتخاب شد. این انتخاب به این دلیل بود
که خورشید از شرق طلوع می کند و هواپیماهای ایرانی می باید از شرق به غرب
پرواز می کردند. پس تیغ تیز آفتاب در چشمان پدافند زمین به هوای عراق بود
و هدف گیری برای شان بسیار مشکل بود.
منطقه عملیات نیز سرتاسر خاک
عراق، تمام پایگاه های هوایی، پالایشگاه ها، مخازن سوخت و دیگر اهداف در
حد فاصل مدار 30 درجه شمالی یعنی جنوبی ترین مدار در خاک عراق تا شمالی
ترین مدار آن که مدار 37 درجه شمالی را شامل می شد.


اهداف عملیات

اهداف
این عملیات هم همان طور که گفته شد پایگاه های هوایی، مخازن سوخت و
مهمات، پالایشگاه ها، آشیانه هواپیماها، پناهگاه های تعمیرات و نگهداری
هواپیما، باندهای پروازی، رادارهای هدایت کننده هواپیماهای جنگی، برج های
مراقبت و مراکز مخابراتی بودند.
برای یگان هایی که قصد ورود به خاک
عراق را داشتند، ماموریت های به نام SEAD یا عملیات ضد پدافندهوایی قبل و
همزمان با ورود بمب افکن ها به خاک عراق انجام شد تا رادارها و پدافندهای
مناطقی که قرار بود به آنها حمله شود، از سر راه بمب افکن ها برداشته شود.
با انجام این کار برتری کامل هوایی از آن خلبانان نیروی هوایی شد و این
باعث شد توان دشمن به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.


علل انتخاب این عملیات

علت
انتخاب این عملیات هم این بود که نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
در کردستان درگیر ضد انقلاب بود و به تازگی هم از اتهام کودتای نافرجامی
رها شده بود و هیچ نیروی نظامی دیگری هم در منطقه نبود. نیروی زمینی دشمن
با پشتیبانی هوایی به پیشروی ادامه می داد که درصورت نبود این پشتیبانی
کار برای آنها با مشکلات فراوانی همراه می شد.

 


قرار بر این شد که عملیات بدین شکل آغاز شود:

در
ساعت مقرر تانکر ها در محل ملاقات حضور داشته باشند و ابتدا اف 4 های
پایگاه همدان به پرواز درآیند و بدون سوختگیری به اهداف خود حمله کنند. دو
دقیقه بعد از آنها، فانتوم های پایگاه تهران به پرواز درآیند و با
سوختگیری هوایی، به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد فانتوم های پایگاه
بوشهر به پرواز درآیند و آنها نیز با سوختگیری هوایی به اهداف خود حمله
کنند. در همین زمان هم اف 5 های پایگاه های تبریز و دزفول به پرواز در
آمده و آهداف خود را بمباران کنند و در این زمان اف 14 ها از پایگاه های
مربوطه به پرواز در آیند و کار پشتیبانی عملیاتی را از پشت مرزها به عهده
بگیرند.


بزرگ ترین عملیات تاریخ نیروی هوایی

بامداد
روز یکم مهر ماه سال 1359 درحالی که بیش از 10 ساعت از هجوم هواپیماهای
دشمن به میهن عزیزمان نمی گذشت، با ابلاغ رمز "کمان 99" به پایگاه های
هوایی، عملیات آغاز شد. پایگاه بوشهر که تا به آن روز پرواز 40 فروند
فانتوم را با هم تجربه نکرده بود، آماده بود. هواپیماها برروی باند پروازی
قرار گرفتند و یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتند. بعد از سوختگیری
هوایی، به سمت اهداف حرکت کردند. در آسمان بغداد به خاطر این که این اولین
عملیات بزرگ نیروی هوایی بود، ناهماهنگی بوجود آمده بود. به شکلی که وقتی
هواپیماهای پایگاه بوشهر به آن جا رسیدند، هواپیماهای دیگر از ارتفاع
بالاتر درحال بمباران بودند که خلبانان شجاع ما با مانورهایی زیبا، خود را
در امان نگاه داشته و اهداف مورد نظر را بمباران کردند.
موج دوم حملات
آغاز شد. پایگاه تهران حمله ای دیگر را آغاز نمود که بر اساس آن هشت
فروند فانتوم هر کدام به 6 بمب MK82، چهار بمب و موشک های راداری مسلح
شدند و به همراه یک فروند فانتوم شناسایی به قصد بمباران پایگاه هوایی
الرشید در جنوب بغداد و فرودگاه بین المللی بغداد به پرواز در آمدند.
قبل
از ورود به خاک عراق، فانتوم ها به دودسته تقسیم شدند و با کم کردن
ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاک عراق شدند. وقتی به بغداد رسیدند، پدافند
عراق که دیگر آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و
دودهای ناشی از آن کل آسمان را پوشانده بود. ولی خلبانان شجاع نیروی هوایی
با رشادتی مثال زدنی، به سمت اهداف خود در پایگاه الرشید و فرودگاه بغداد
شیرجه رفتند و تمامی بمب های خود را بر روی اهداف ریختند که در نتیجه آن
باند فرودگاه، ساختمان های آن و ماشین آلاتی که در آن قرار داشت، تقریبا
منهدم شد.


وضعیت دشمن بعد از پایان عملیات

تمامی اهداف از پیش تعیین شده در خاک عراق در هم کوبیده شد و هیچ منطقه عملیاتی از قلم نیفتاد در این عملیات:
پایگاه
های هوایی الرشید بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نینوا،
ناصریه در استان ذیقار، شعیبه در استان بصره، پایگاه هوایی کرکوک در استان
کرکوک، پایگاه های هوایی حبانیه شامل دو پایگاه تموز و هضبه در غرب بغداد،
پایگاه هوایی ام القصر، فرودگاه بین المللی بغداد و فرودگاه المثنی، توسط
بمب افکن های ایرانی بمباران شد.
هر دو باند پروازی پایگاه کرکوک،
پالایشگاه های نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانیه شمالی، فرودگاه المثنی، پل
های ارتباطی تنومه و بصره و چاه های نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و
تاسیسات گازی کرکوک، تنها قسمتی از خسارت های وارد به عراق بود
با
انجام این عملیات، نیروی هوایی عراق بیش از 55 درصد از توان خود را از دست
داد و تا مدت ها پایگاه های هوایی آنان قادر به استفاده از تمام یا بخشی
از توان خود نبودند. پایگاه هوایی الرشید به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه
های هوایی عراق، تا 69 روز نتوانست عملیاتی شود که این خود شدت حملات
خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی را نشان می داد و از سویی تمام برآوردهای
دشمن را درباره این نیرو برهم زده بود. زیرا اطلاعات آنان حکایت از زمینگیر
بودن نیروی هوایی ایران داشت و براستی خلبانان شجاع ما نه تنها تمامی
معادلات عراق را برهم ریخته بودند، بلکه به کشورهای دوست و هم پیمان عراق
شامل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، فرانسه، آلمان و از همه مهم تر آمریکا،
پاسخی قاطع داده بودند و آنان تازه فهمیده بودند که محاسبات شان چندان
دقیق هم نبوده است.


پایگاه های هوایی شرکت کننده و اهداف هر کدام
- 48 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی موصل را در هم کوبیدند.
- 40 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی ناصریه را در هم کوبیدند.
- 16 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی کوت را در هم کوبیدند.
- 12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و پایگاه هوایی شعیبه را در هم کوبیدند.
-
12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز
درآمدند و پایگاه هوایی الرشید در نزدیکی بغداد را بمباران کردند.
-
هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و
فرودگاه بغداد و پایگاه شمالی حبانیه را در غرب بغداد در هم کوبیدند.
برای
این عملیات جمعا 380 نفر از پرسنل نیروی هوایی با 200 فروند جنگنده بمب
افکن به پرواز در آمدند که 140 هواپیما از مرز عبور کرد.
در این روز،
تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با 300 پرواز عملیاتی،
علاوه بر این که این حرکت را در کارنامه خود ثبت کردند، باعث شدند ارتش
عراق در بکارگیری نیروهایش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادی عمل،
نیروی زمینی خود را بدون پشتیبانی هوایی در صحنه نبرد در مناطق اشغالی
ایران، به حال خود رها کند و عراق به این باور برسد که خوزستان از خاک
ایران جدا شدنی نیست.


بازتاب این عملیات

در
پی انجام موفقیت آمیز این عملیات، خبرگزاری های خارجی پرواز خلبانان
ایرانی را اعجاب انگیز و مانورهوایی آنان را در بغداد و در برابر پدافند
هوایی قدرتمند آن، بی نظیر خواندند. رسانه های همگانی نیز از وحشت مردم از
ادامه این بمباران هوایی خبر دادند. آنان اذعان داشتند که خلبانان ایرانی
چنان مانور لابه لای ساختمان های بغداد می دادند که ما مات و حیران زده
شده ایم. عکاسی آمریکایی عکسی از یکی از فانتوم های ایرانی از طبقه چهارم
ساختمان محل سکونت خود گرفته بود که نشان می داد یک فروند فانتوم نیروی
هوایی در ارتفاعی کم تر از چهار متر از سطح زمین پرواز می کند و این مهارت
خلبانان ایرانی را بر همگان ثابت نمود.
آن چه که می شود از اخبار منتشر شده متوجه شد، ضربه شدید روحی و وحشتی بود که عراق و هم پیمانانش خورده بودند.

عقابان از دست رفته

در این روز، نیروی هوایی ارتش تعدادی از بهترین های خود را نیز از دست داد. شهیدان عزیز:
همایون شوقی
غفار رامین فر
غلامحسین عروجی
مسیح الله دین محمدی
بهرام عشقی پور
عباس اسلام نیا
از
این دسته، پیکر پاک و مطهر چهار نفر اول تاکنون بدست نیامده و جزو
مفقودین دفاع مقدس می باشند و دو نفر دیگر نیز که به عنوان لیدر دسته
پروازی پایگاه همدان بودند، بر روی پایگاه دچار نقص فنی شدند و تلاش شان
برای نشاندن هواپیما نیز موفق نبود و برای این که هواپیمای شان بر روی
خانه های سازمانی فرودگاه سقوط نکند، آن را به ساختمان نیمه کاره ای در
پایگاه کوبیدند و بدین شکل جاودانه شدند.



مقام معظم رهبری: این عملیات شبیه معجزه بود
در
پایان این عملیات، مقام معظم رهبری که در آن زمان نمایندگی حضرت امام
خمینی (ره) را در شورای عالی دفاع برعهده داشتند، در گزارشی به مجلس شواری
اسلامی در خصوص نخستین روز جنگ، فرمودند:
"گزارش هایی تا آخر وقت
امروز از پیام رئیس جمهور در خبرها شنیدم، مطبوعات هم مفصلا نوشتند که صبح
امروز سه فروند میگ عراقی سرنگون شده، یک فروند هواپیما هم ساعت شش به
ناوهای ایرانی حمله کرده، دو فروند هواپیما هم در نزدیکی خارک قصد بمباران
آن جا را داشتند و همچنین به فرودگاه های اهواز و همدان هم حمله شده که
خسارات چندانی به بار نیامده است، پدافند ایران نیز یک هواپیمای میگ را
سرنگون کرده که خلبان آن در اختیار ارتش می باشد."
ایشان همچنان ادامه دادند:
"نیروی
هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران امروز صبح حدود 15 مرکز نظامی را در عراق
مورد هدف قرار داده که از آن جمله بغداد و شهر موصل و ... می باشد. تعداد
هواپیماهایی که از ایران به پرواز درآمده 140 فروند بوده و هواپیماها
تقریبا همگی به سلامت برگشتند و فقط از چند فروند اطلاعی در دسترس نیست و
آن طور که صاحب نظران گفتند، این رفت و برگشت چیزی شبیه به معجزه بوده است.
(در این هنگام صدای تکبیر حضار بلند می شود)."
در این هنگام ایشان گزارشی از چگونگی انجام این عملیات را به اطلاع نمایندگان می رسانند.




سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری: روحیه خلبانان عالی است
سرتیپ
شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و وزیر
دفاع، در مصاحبه ای با خبرنگاران خارجی و داخلی، ضمن عالی توصیف کردن روحیه
خلبانان ایرانی گفت:
- در شرایط فعلی روحیه خلبانان ما بالاست و تلفات دشمن بسیار سنگین می باشد که متعاقبا اعلام می شود.
شهید فکوری در خصوص تجاوز میگ های عراقی به فرودگاه های ایرانی گفتند:
-
آنها به قصد حمله به ایران آمده بودند ولی با دفاع قدرتمندانه خلبانان ما
مواجه شدند و نتوانستند بمب های شان را بر روی اهداف از پیش تعیین شده
بریزند.
شهید فکوری ادامه داد:
- امروز 140 فروند هواپیمای ما از مرز گذشتند، پایگاه ها و اهدافی که تعیین شده بود را بمباران کردند و به سلامت بازگشتند.
ایشان
تاکید کردند که هدف از این درگیری، فقط مراکز نظامی بود و با مردم هیچ
کاری نداریم. ایشان همچنین به مردم پیام دادند که تا می توانند از ارتش
پشتیبانی کنند.


انعکاس عملیات در مجلس و افکار عمومی

در
پی اجرای موفقیت آمیز این عملیات و نابودی بخشی از توان نظامی عراق،
نمایندگان مجلس شواری اسلامی از خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی تقدیر
کردند.
بهزاد شهریاری نماینده رودباران در مجلس در سخنان قبل از دستور مجلس از فداکاری های خلبانان و دیگر ارتشیان قدردانی کرد و گفت:
- این خلبانان جان برکف، در مقابل دشمن ایستاده اند و حاضرند در راه انقلاب جان فدا کنند.
وی افزود:
- خلبانان شجاع پایگاه بوشهر تا به حال شش فروند میگ عراقی را سرنگون کرده اند.

 


سرلشکر شهید حسین خلتعبری: ضربه محکمی به عراق وارد کردیم
سرلشکر
خلعتبری که در آن زمان ستوانیکم بود و در این عملیات شرکت کرده بود، در
مصاحبه ای در مورخ 3 مهر سال 1359 با روزنامه کیهان گفت:
- خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدایی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است.
وی در مورد نبرد با عراق گفت:
-
از چندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به
تعقیب آنها می پرداختیم. ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که
پایگاه های نظامی عراق را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب عراق
قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین
ضربه ای به ما وارد شود، در خاک عراق انجام دادیم. وی همچنان یادآور شد در
حمله روز یکم مهر ماه (کمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از
جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و این ضربه محکمی بود که بر
ارتش عراق وارد کردیم.

مردم خلبانان را گلباران کردند

تعداد
زیادی از مردم دزفول، به همراه نماینده جهاد سازندگی، شهرداری و معاون
فرمانداری، با اجتماع در مقابل پایگاه هوایی ذزفول، خلبانان دلیر این
پایگاه را گلباران کردند و شعارهایی از قبیل "ملت فدای ارتش، ارتش فدای
ملت" را سر دادند.
مردم تهران نیز با حضور در جلوی پایگاه هوایی
مهرآباد، از خلبانان نیروی هوایی استقبال کردند. در پی این استقبال، ستاد
مشترک ارتش بیانیه ای به این شرح صادر کرد:
تعداد کثیری از مردم مسلمان
و مبارز تهرانی با دسته های گل و بسته های شیرینی در اطراف فرودگاه
مهرآباد تهران اجتماع کردند و با قربانی کردن گوسفندان زیادی، از خلبانان
قهرمان و دلیر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران استقبال کردند. ضمن
تقدیم مراتب حق شناسی به پیشگاه ملت مسلمان و مبارز ایران بویژه مردم
انقلابی تهران، استدعا دارد اطراف فرودگاه مهرآباد را ترک فرمائید تا
اخلالی در پروازهای عملیاتی رخ ندهد.

مهر ماه سال 1386 تجلیل از تیزپروازانی که این حماسه را آفریدند

بعد از گذشت 28 سال از عملیات کمان 99، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی
ایران در یک حرکت خوب در سالگرد این عملیات، دست به تجلیل از تمامی
خلبانانی که در این عملیات شرکت داشته اند، زد و از تمامی آنها دعوت بعمل
آورد تا در این مراسم شرکت کنند.
امیر سرتیپ خلبان احمد میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، در این مراسم به تشریح این عملیات پرداخت و گفت:
-
عملیات 140 فروندی که در روز دوم جنگ انجام شد، توانست ضربه کارسازی به
ارتش عراق وارد کند، تا حدی که پایگاه های هوایی عراق تا ماه ها نتوانستند
خود را عملیاتی کنند. در واقع نیروی هوایی عراق عملا بیش از 50 درصد توان
خود را از دست داد و حتی تولید پالایشگاه های نفت این کشور نیز به 10 درصد
کاهش یافت.
ناظران بین المللی که تصور می کردند ایران پس از پیروزی
انقلاب و خروج مستشاران آمریکایی توان آن چنانی نخواهد داشت، از این همت و
فداکاری پرسنل نیروی هوایی مبهوت شدند. به طوری که این حمله در رسانه های
خارجی بازتاب وسیعی داشت.
وی افزود این عملیات تاثیرات مهمی داشت:
-
تاثیر اول در عراق بود که صدام عنوان می کرد دو ماه طول خواهد کشید تا
هواپیماهای ایران بتوانند از فرودگاه های خود بلند شوند اما این ادعای وی
غلط از آب در آمد.
تاثیر دوم در مرحله بین المللی بود که کشورها و
رسانه های غربی که با تاکید بر تحریم کشورمان عنوان می کردند که ایران توان
حمله ندارد، از توانمندی خلبانان ایرانی شگفت زده شدند و در داخل هم پس
از شروع جنگ، ما دچار غافلگیری شدیم، اما نیروی هوایی این غافلگیری را
جبران کرده و به نیروهای مسلح و ملت روحیه داد.

حجت الاسلام والمسلمین "محمدجعفر روحی" معاون فرهنگی عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در این مراسم گفت:
- امام خمینی (ره) به نیروی هوایی ارتش اعتقاد فراوانی داشت و تیز پروازان ایران اسلامی نیز پاسخ مناسبی به اعتماد امام (ره) دادند.

امیر خلبان "حسین چیت فروش" رییس مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی هوایی نیز گفت:
-
نیروی هوایی توانست با گذشت کم تر از 14 ساعت، عملیات کمان 99 را آغاز
کرد و با 140 فروند هواپیما، تمامی نقاط استراتژیک و منابع جنگی عراق را
از شمال تا جنوب این کشور مورد حمله قرار داد.
نیروی هوایی ایران که
28 سال قبل با تمام مشکلات آن حمله را تدارک دید، امروز با داشتن 28 سال
تجربه در مقابل تهدیدها ایستاده است و مطمئنا قدرتی 28 برابر آن زمان
دارد.
در پایان لازم به ذکر است که ما همگی مدیون این دلاوری ها و از
جان گذشتگی هایی هستیم که در طول این هشت سال دفاع مقدس انجام شد و چه بسا
اگر نبود چنین فداکاری هایی، حالا باید در ایران شاهد افغانستان و یا
عراقی دیگر می بودیم.
روح تمامی خلبانان شجاع کشورمان شاد باد

برگرفته از سایتiranian-airforce.blogfa.com



[ شنبه 92/1/17 ] [ 4:11 عصر ] [ ] [ نظر ]

سرتیپ خلبان شهید فریدون ذوالفقاری


 فانتوم شناسایی RF-4 نیروی هوایی با رنگ آمیزی جدید


 شهید ذوالفقاری از خلبانان باهوش و تحصیل کرده نیروی هوایی بود که به سه زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت.

 از شاهکارهای به یادماندنی او پرواز شجاعانه بر فراز بغداد و گرفتن عکس و فیلم از مناطق استراتژیک آن بود.



 پرواز با فانتوم
شناسایی که تنها بود و بی دفاع و سلاحی جز دوربین فیلمبرداری نداشت، دل
شیر می خواست. مردانی می خواست که سیاوش وار به دل آتش بزنند و با تهیه
عکس از مواضع دشمن، چشمان تیزبین نیروی هوایی باشند و فریدون ذوالفقاری
مردی از این تبار بود. خلبان تحصیل کرده و باهوشی که در مدارس و
دانشگاههای اتریش، آلمان و انگلستان تحصیل کرده و پیچیده
ترین آموزشهای پرواز را در آمریکا با موفقیت به پایان رسانده بود و اینک
با کوله باری از دانش و تجربه آمده بود که پاسدار حریم این آب و خاک در
برابر هجوم دشمن باشد. در اینجا ابتدا برگی زرین از کارنامه
پرافتخار خدمتی او را در عملیات شناسایی بغداد ورق می زنیم و سپس به مرور
زندگی نامه اش می پردازیم.


شناسایی کامل بغداد

جنگ آغاز شده بود و با
توجه به عدم شناخت کافی خلبانان نیروی هوایی از موقعیت اهداف دشمن، باید
به طریقی این اهداف شناسایی و با مشخص شدن موقعیت جغرافیایی آنها، برای
انهدامشان اقدام می شد.
لذا همزمان با شروع جنگ، عملیات شناسایی و عکس
برداری هوایی از مناطق نظامی دشمن نیز آغاز شده بود. این ماموریتها بدین
شکل بود که قبل از انجام عملیات، ابتدا از محل عکس برداری می شد، سپس کار
بر روی عکسهای گرفته شده انجام می پذیرفت و عملیات طراحی می شد. آنگاه
هواپیماهای شکاری-بمب افکن با توجه به همین اطلاعات، به محل رفته و آن جا
را بمباران می کردند و سپس دوباره هواپیمای شناسایی به محل اعزام می شد و
از آن جا عکس برداری می کرد تا میزان خسارات وارده مشخص شود.
به جز
این موارد، هواپیماهای شناسایی به تنهایی پروازهای دیگری را نیز در عمق
خاک دشمن انجام می دادند. این ماموریتها به خاطر بعد مسافت، موقعیت پدافند
دشمن و نوع عکس برداری بسیار خطرناک بود و اکثر آنها غیر ممکن به نظر می
رسید.

عملیاتی حساس
در
همین زمان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصمیم به انجام یک
ماموریت شناسایی بزرگ گرفت. این عملیات به قدری حساس بود که دستور آن راسا
توسط فرماندهی محترم وقت نیروی هوایی صادر شده بود و تاکید شده بود حتی
اگر ضرورت یابد که چندین بار این ماموریت تکرار شود، باید در نهایت این
عملیات انجام شود.
پایگاه هوایی همدان مامور انجام این عملیات شده
بود. بارها این گونه ماموریتها توسط خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی انجام
گرفته بود ولی این بار ماموریت شکل دیگری داشت.
عملیات همان طور که
گفته شد بسیار حساس و درعین حال خطرناک بود. با بررسیهای اولیه هم احتمال
انجام این عملیات تقریبا صفر بود، ولی این ماموریت به هر قیمتی باید انجام
می شد.

عکس برداری کامل از بغداد
طبق
دستور ابلاغی، هواپیماهای شناسایی باید از پایگاه هوایی الرشید بغداد،
کاخ صدام حسین، مجلس الوطنی، ساختمان وزارت جنگ، ساختمان حزب بعث، ستاد
ارتش عراق، پالایشگاه الدوره بغداد، کارخانه اسلحه سازی و انبار مهمات در
حومه بغداد عکس برداری می کردند.
تقریبا انجام این عملیات غیرممکن
بود. فرماندهی پایگاه هوایی همدان با احضار فرمانده گردان شناسایی پایگاه،
این ماموریت را به وی ابلاغ نمود و توضیح داد که این عملیات تا چه حد می
تواند در روحیه رزمندگان اسلام تاثیر مثبت بگذارد.
فرمانده گردان شناسایی پایگاه، سرتیپ خلبان شهید "فریدون ذوالفقاری" یکی از بهترین خلبانان هواپیمای فانتوم شناسایی (آر.اف.4) بود.
وی
با دریافت ابلاغیه، سریعا مشغول به طرح ریزی این عملیات شد. با توجه به
دشواری این عملیات، شهید ذوالفقاری تصمیم گرفت که شخصا این عملیات را انجام
دهد.

کار طراحی عملیات آغاز شد
برای این عملیات لازم بود تا چندین نکته مورد توجه قرار گیرد:
اول
در نظر گرفتن توان عملیاتی، دوم در نظر گرفتن آمادگی عملیاتی و سوم
انتخاب یک خلبان باتجربه و درعین حال شجاع که البته از حیث شجاعت خلبانان،
نیروی هوایی با مشکلی مواجه نبود.

شهید ذوالفقاری با
توجه به حجم بالای پدافند منطقه، تصمیم گرفت که این عملیات توسط یک فروند
هواپیما انجام شود. پس یکی از بهترین خلبانان کابین عقب پایگاه را که جزو
شجاعترین و ورزیده ترین خلبانان بود، انتخاب و به وی تاکید کرد جهت رعایت
اصول حفاظتی، در مورد این ماموریت با کسی صحبت نکند.
کار طراحی عملیات آغاز شد. به خاطر تنوع نقاط، فاصله آنها، فشردگی پدافند هوایی و نوع عکس برداری طراحی عملیات بسیار دشوار بود.
در
قدم اول خلبان ذوالفقاری با بررسی موانع منطقه و نوع عکس برداری، دستورات
لازم را برای تجهیز هواپیما به دستگاه های پادکار الکترونیک و دوربینهای
مخصوص به گردان نگه داری ابلاغ نمود تا بر اساس آن نیازهای هواپیما تامین
گردد.
در دستورات تهدیداتی مثل موشکهای سام 2 و 3 و 6، هواپیماهای دشمن، موشک های برد کوتاه رولند و انواع توپ های ضد هوایی ذکر شد.
قدم
بعدی تعیین زمان عملیات بود. شهید ذوالفقاری و کمک خلبان وی، تصمیم
گرفتند در اواسط روز این عملیات انجام شود و این به دو دلیل بود: اول این
که در این موقع آفتاب کامل بود و عکس ها روشنتر و با کیفیت تر ثبت می
شدند، دوم عملیات در این ساعت باعث می شد سایه هواپیما روی زمین نیفتد و
در عکسها مشخص نشود.
قدم بعدی تعیین راههای ورودی به بغداد و حومه آن
بود. دو مسیر برای ورود به بغداد مشخص و همچنین مقرر شد اهداف با توجه به
اهمیت آن اولویت بندی شوند و به ترتیب از آنها عکس برداری شود.
چون
هواپیما فاقد هرگونه وسیله دفاعی بود، قرار بر این شد که یک هواپیمای
شناسایی ابتدا به پرواز درآید و موقعیت منطقه را بررسی کند و در صورت نبود
خطرات احتمالی، هواپیمای عکس برداری و شناسایی به پرواز درآید. همزمان یک
فروند هواپیمای رهگیر اف 14 نیز در پشت مرزها به گشت زنی بپردازد که در
هنگام بازگشت فانتوم شناسایی، درصورتی که مورد تعقیب هواپیماهای دشمن قرار
داشت، از نفوذ هواپیماهای دشمن به خاک کشورمان جلوگیری کند.
همچنین
یک فروند تانکر سوخت رسان نیز در همین منطقه با پوشش هوایی همین هواپیمای
اف 14 حضور پیدا کند تا در هنگام رفت و برگشت، به فانتوم سوخت رسانی کند.
ساعت پرواز نیز ساعت 5/9 صبح روز بعد انتخاب شد.

عملیات آغاز می شود
ساعت
8 صبح روز موعود، خلبانان آخرین چکهای لازم را انجام دادند. همزمان با
پدافند مرزی هماهنگ شد و به هواپیماهای اف 14 و تانکر 747 دستورات لازم
برای زمان پرواز و همچنین منطقه ایستایی داده شد.
راس ساعت مقرر
هواپیمای فانتوم شناسایی به پرواز درآمد. خلبان بعد از پرواز هواپیما را
در ارتفاع 18000 پایی نگه داشته و به سمت محل ملاقات با تانکر پیش رفت. در
منطقه ایستایی تانکر سوخت رسان منتظر فانتوم بود. در سکوت کامل رادیویی
فانتوم به تانکر وصل شد و عمل سوخت گیری با موفقیت انجام شد.
شهید
ذوالفقاری بعد از سوخت گیری بلافاصله ارتفاع خود را کم کرده و در ارتفاع
500 پایی وارد دره های مرزی شد و به سمت مرز پیش رفت. در همین ارتفاع
فانتوم وارد خاک عراق شد و با گردشی به سمت 290 درجه، به سمت جنوب بغداد
پیش رفت. قسمت مشکل ماموریت تازه آغاز شده بود. ذوالفقاری ارتفاع را به
100 پایی رسانده و با سرعت 570 نات به سمت بغداد حرکت کرد. او با توجه به
مسطح بودن زمین، مجددا ارتفاع را کم کرد و سرعت را افزایش داد.
در
همین هنگام شهید ذوالفقاری متوجه کابلهای برق فشار قوی در روبه روی خود شد
و بلافاصله کمی ارتفاع گرفت و از روی آنها به فاصله چند متر گذشت. در این
هنگام چند چراغ اخطار دهنده راداری در کابین خلبان روشن شد. ذوالفقاری
ارتفاع را کم و به زیر 100 پا رساند.

بر فراز بغداد
بعد
از دقایقی شهید ذوالفقاری با تغییر سمت هواپیما، راه بغداد و پایگاه
هوایی این شهر را پیش می گیرد. بعد از عبور از راه آهن، هواپیما به 2
مایلی هدف اول می رسد: پایگاه هوایی الرشید. ارتفاع عکس برداری در این
پایگاه 500 پا بود. هواپیما همچون شبحی در آسمان پیش می رفت و در یک آن
درحالی که عراقیها غافلگیر شده بودند، هواپیمای شناسایی با ارتفاع 450 پا و
سرعت بالای 600 نات از روی پایگاه عبور می کند و عکس های زیبایی نیز تهیه
می کند.
هواپیما اینک از کنار بغداد گذشته بود. لذا شهید ذوالفقاری
با سرعت به سمت شمال بغداد در حرکت بود. عراقیها در این فکر بوند که
ماموریت این هواپیما ناموفق بوده و او درحال فرار است. در این هنگام با
فاصله گرفتن از شهر، با گردشی مناسب خود را در مسیر دیگری قرار می دهد.
کار مرحله اول با موفقیت انجام شده بود و عراقیها مطمئن شده بودند که
هواپیمای ایرانی فرار کرده است. در این هنگام ارتفاع هواپیما از سطح زمین
حدود 50 پا بود. وقتی هواپیما کمی از منطقه فاصله گرفت، ذوالفقاری با
گردشی تند به سمت چپ خود را در مسیر شمال بغداد قرار داد. رودخانه دجله و
پلهای آن اولین چیزهایی بودند که خلبانان می دیدند. هواپیما با سرعت به
روی شهر رسید و در ارتفاعی متغییر بین 400 تا 1000 پا شروع به عکس برداری
نمود.

پرواز در ارتفاع 9 متری
توپهای
ضد هوایی بی امان شلیک می کردند. 7 دوربین عکس برداری، تصاویر مواضع دشمن
در شهر بغداد را ثبت می کرد. با اتمام این مرحله، خلبان بلافاصله با
تغییر سمت، راه پالایشگاه الدوره بغداد را پیش گرفت.
پدافند سهمگین
این پالایشگاه باعث شده بود آنجا به دژی نفوذ ناپذیر تبدیل شود. شهید
ذوالفقاری در این هنگام برای مصون ماندن از پدافند دشمن، ارتفاع خود را به
30 پا (9 متر) رساند و به محض قرار گرفتن بر روی پالایشگاه، با افزایش
ارتفاع به 700 پایی شروع به عکس برداری از این پالایشگاه نمود.
این
آخرین هدف بود. لذا خلبانان با گردش 90 درجه راه ایران را پیش گرفتند. در
این هنگام هواپیما ارتفاع خود را به 2000 پایی رسانده و با سرعت کمتری به
سمت مرز درحال حرکت بود.

هواپیمای عراقی در تعقیب فانتوم
ناگهان
خلبان متوجه چراغ اخطار موشک شد که از سمت عقب به هواپیما نزدیک می شد.
قبل از این که خلبانان بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند، موشک از بالای
هواپیما عبور کرد، در مقابل آنها با زمین برخورد کرد و منفجر شد.
ذوالفقاری بلافاصله موتورها را در حالت پس سوز قرار داد و درحالی که 20 مایل تا مرز مانده بود، با حداکثر سرعت پیش رفت که...
موشک
دوم در پشت هواپیما منفجر شد و هواپیما دچار تکانهای شدیدی شد. به دلیل
استفاده از پس سوز و حرکت در ارتفاع پایین، سوخت درحال اتمام بود. خلبان
مجبور شد برای کمتر مصرف شدن سوخت، ارتفاع هواپیما را افزایش دهد. این کار
بسیار خطرناک بود چون علاوه بر این که در دید رادارهای دشمن قرار می گرفت،
باعث می شد توسط هواپیماهای عراقی رهگیری شود و مورد حمله قرار بگیرد.
خلبان با هماهنگی کمک خود به یکباره ارتفاع خود را به 15000 پایی رساند و
در همین هنگام ارتفاعات مرزی کشورمان در دید خلبان بود. ذوالفقاری بلافاصله
پس سوز موتورها را خاموش می کند و به سمت محل ایستایی برای سوخت گیری
هوایی پیش می رود، ولی هنوز از سوی هواپیماهای دشمن تهدید می شد.

سوخت درحال اتمام بود
همه
چیز تا این جا خوب پیش رفته بود ولی به دلیل کاهش شدید سوخت فانتوم
شناسایی، این هواپیما هر لحظه در خطر سقوط قرار داشت و این باعث می شد که
تمامی این عملیات ناموفق باشد. خلبان با تانکر تماس می گیرد و اعلام وضعیت
اضطراری می کند. رادار زمینی نیز با هواپیمای اف 14 تماس می گیرد و
دستورات لازم را جهت پشتیبانی از فانتوم صادر می کند.
خلبان دوباره با
تانکر تماس می گیرد و اعلام خطر می کند که خلبان تانکر به او می گوید که
در نزدیک شما هستیم. پس از دقایقی سرانجام خلبان موفق می شود از دور
هواپیمای تانکر را مشاهده کند. با نزدیک شدن به تانکر، خلبان هواپیمای
سوخت رسان شروع به گردش می کند تا در جلوی فانتوم قرار گیرد. سرانجام کار
اتصال انجام می شود و فانتوم شروع به سوختگیری می کند. در این هنگام بود
که خلبان متوجه معجزه دیگری شده بود. نشان دهنده بنزین عدد 400 پوند را در
زمان اتصال به تانکر نشان می داد و این درحالی بود که اگر مقدار بنزین کم
تر از 500 پوند باشد، موتورهای هواپیما خاموش می شوند ولی فانتوم همچنان
پرواز می کرد.

معجزه ها ادامه دارد
بعد از سوختگیری، خلبان تانکر جویای عملیات می شود . شهید ذوالفقاری پاسخ می دهد:
- موشک در نزدیکی دم منجر شده است شما نگاه کن ببین چه خبر است؟
خلبان تانکر با کم کردن سرعت در پشت فانتوم قرار می گیرد و پس از وارسی هواپیما دوباره به حالت اولیه باز می گردد.
ذوالفقاری
سوال می کند اوضاع چطور است؟ ولی درحالی که چندین بار تکرار می کند جوابی
نمی شنود. در نهایت خلبان تانکر می پرسد به کجا می روید که شهید جواب می
دهد تهران!
خلبان تانکر که متوجه شده بود وضعیت فانتوم خطرناک است و
خسارات وارده بالا می باشد، تصمیم می گیرد تا تهران با فانتوم پرواز کند.
لذا بعد از سمت گرفتن به سمت تهران، با پایگاه هوایی تماس می گیرد و با
اعلام وضیعت هواپیما به رادار، درخواست اعلام وضعیت اضطراری در پایگاه می
کند.
خلبان فانتوم با نزدیک شدن به پایگاه متوجه ماشینهای آتش نشانی و
آمبولانس در اطراف باند می شود و تعجب می کند، زیرا او وضعیت اضطراری
اعلام نکرده بود.
ذوالفقاری با کم کردن ارتفاع در ابتدای باند فرود می آید و با مهارت و کمک خلبان کابین عقب هواپیما را متوقف می کند.

عملیات با موفقیت 100 درصد با کمک خداوند متعال انجام شد
خلبانان
در میان استقبال پرسنل، از هواپیما پیاده می شوند و تازه متوجه عمق حادثه
و معجزه می شوند. هواپیما از قسمت دم به طور کل از بین رفته بود. آنها
تازه فهمیدند که چرا تانکر آنها را تا تهران همراهی کرد و همچنین در
پایگاه اعلام وضعیت اضطراری شده بود.
قدم نهایی، ظهور و چاپ عکسهای
گرفته شده بود که این کار با دقت و ظرافت خاصی صورت پذیرفت و بعد از این
بود که میزان موفقیت عملیات مشخص شد.
کاخ صدام، مجلس الوطنی و سایر اهداف استراتژیک رژیم بعثی عراق به خوبی در عکسها و فیلمها مشاهده می شد.
کیفیت عکسها و زاویه عکس برداری به قدری دقیق و خوب بود که از تعدادی از عکسها بصورت تبلیغاتی استفاده شد.
این
عملیات نمونه بارز یک معجزه الهی بود، زیرا هر کدام از خطراتی که در این
پرواز فانتوم شناسایی را تهدید می کرد به تنهایی می توانست مانع از بازگشت
هواپیما به پایگاه شود.

--------------------------------------------------------

زندگی نامه  سرتیپ خلبان شهید فریدون ذوالفقاری


شهید فریدون ذوالفقاری

درجه : سرتیپ
نام : فریدون
نشان : ذوالفقاری
عنوان سازمانی : معاون عملیاتی منطقه هوایی مهرآباد
عنوان تخصصی : خلبان شکاری
تاریخ تولد : 1324/1/21 تهران
تاریخ شهادت : 1365/3/10
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزندان : دو دختر
محل دفن : بهشت زهرا در تهران

فریدون در سال 1324 در
خانواده ای نظامی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مهندس الکترومکانیک
بود و در ارتش خدمت می‌کرد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به
پایان رسانید. فریدون از همان ابتدای تحصیل دارای هوش سرشاری بود؛ چنان که
بعد از پایان دوره تحصیلی ابتدایی والدینش او را به دوره‌های آموزش زبان
انگلیسی ‌فرستادند.

همزمان با کسب مدرک
دیپلم، 17 بهار از عمرش نگذشته بود که برای ادامه تحصیل به اتریش و آلمان
رفت و بعد از آن برای فراگیری زبان انگلیسی عازم انگلستان شد. سپس در یکی
از دانشگاههای اتریش پذیرفته شد و توانست در کنار تحصیل رشته فنی به سه
زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی مسلط شود.

فریدون پس از اتمام
تحصیل در اتریش در 23 سالگی در سال 1346 به ایران بازگشت و بر حسب علاقه
به رشته خلبانی وارد دانشکده افسری شد و در مدت 8 ماه با رتبه خوبی، این
دوره را پشت سر گذاشت. پس از طی دوره آموزشهای مقدماتی آکادمی و پروازی با
هواپیماهای «T-41» و «T-6» در تهران ، برای ادامه تحصیل به ایالات متحده
آمریکا اعزام شد.
در آمریکا دوره تکمیلی آکادمی و پرواز با هواپیماهای
جت آموزشی «T-37» و جت مافوق صوت «T-38» را با 220 ساعت پرواز طی نموده و
در پایان به درجه ستوان دومی مفتخر شد و به ایران مراجعت نمود.
در
سال 1348 برای طی دوره پرواز شکاری تاکتیکی هواپیمای «اف-5» در پایگاه یکم
شکاری در مهرآباد تهران برگزیده شد و بلافاصله برای ادامه دوره به پایگاه
هوایی دزفول منتقل گردید. پس از طی دوره به عنوان خلبان شکاری تاکتیکی
«اف-5» به اسکادران 42 شکاری بمب افکن در دزفول منتقل و چندی بعد برای
پرواز با هواپیماهای «آراف-5» که یک نوع شکاری شناسایی تاکتیکی مافوق صوت
بود، به پایگاه یکم شکاری در مهرآباد تهران اعزام گردید. چیزی نگذشت که
برای طی دوره آموزشی شکاری تاکتیکی فانتوم برگزیده شد. او جزو خلبانان
باهوشی به شمار می رفت که برای گذراندن دوره پیشرفته هواپیمای شناسایی
فانتوم RF-4E  دو باره به آمریکا اعزام شد.
 او در آغاز جنگ عراق علیه
ایران به عنوان فرمانده اسکادران شکاری شناسایی فانتوم در مهرآباد وارد
جنگ گردید. بخش اعظم عکسهای تاکتیکی از فعالیتهای نیروهای دشمن در خوزستان
توسط این خلبان شهید گرفته شده است. از شاهکارهای عملیات جنگی او علیه
اهداف استراتژیک در خاک عراق، گرفتن عکس از مجلس الوطنی عراق و کاخ ریاست
جمهوری در بغداد است.
او از آغاز جنگ تحمیلی در اغلب ماموریتهای حساس
شناسایی، به صورت داوطلبانه شرکت می کرد. با توجه به اینکه فریدون دارای
مدارک عالی تحصیلی و سابقه بیشتر در میان دیگر همرزمانش بود، مدت پروازش
در طول مأموریتهای محول شده‌، کامل شده بود. به همین دلیل در آخرین پرواز
فریدون، سرهنگ صدیق، فرمانده وقت نیروی هوایی، با پروازش مخالفت می‌کند و
او را از ادامه مأموریت جدید باز می‌دارد؛ اما فریدون تیمسار صدیق را قانع
می‌کند و قول می‌دهد که پرواز آخر باشد و دیگر به ماموریت نمی‌رود.
تیمسار
صدیق برای اینکه بتواند نیروی زبده خود را از این مأموریت خطرناک
بازدارد، به نزد آقای هاشمی رفسنجانی می‌رود تا مگر پرواز بهترین نیرویش
را لغو کند؛ اما دیگر دیر شده بود و فریدون برای آخرین بار، به منظور
شناسایی به سوی کشور عراق پرواز می‌کند.

مرسوم این است که 4
هواپیما برای اسکورت هواپیمای شناسایی همراه ‌شوند؛ اما آن روز یعنی دهم
خردادماه 1365، فریدون تنها با 2 هواپیمای اسکورت به مأموریت خود ادامه
می‌دهد. دشمن که درصدد بود هواپیمای شناسایی را شکار کند با 3 هواپیمای
نظامی به تعقیب هواپیمای او می‌رود و بعد از تعقیب و گریز بسیار، 2 موشک
در حوالی جزیره مجنون به هواپیمای شناسایی که فریدون، خلبان آن بوده اصابت
می‌‌کند و سرانجام کبوتر سبک‌بال آسمان ایران به آرامش ابدی می‌رسد.

شهید ذوالفقاری در طی
جنگ به علت خدمات فوق العاده جنگی، مدت بیست و سه ماه ارشدیت گرفت و در
لحظه شهادت بر اساس قوانین و مقررات ارتش جمهوری اسلامی ایران به درجه
سرتیپی و دریافت نشان فتح مفتخر گردید.


منبع= iranian-airforce.blogfa.com



[ شنبه 92/1/17 ] [ 4:10 عصر ] [ ] [ نظر ]
چهار سال مقاومت جانائه

نزدیک
به چهار سال از شروع جنگ تحمیلی می گذشت در این مدت نیروی هوایی ارتش
جمهوری اسلامی ایران موفق شده بود ضربا مهلکی بر پیکره عراق وارد نماید
عراقی ها که از روز اول می دانستند که برای پیروزی در این جنگ باید نیروی
هوایی ایران را نابود کند که در اولین حرکت نیز به تقلید از رژیم صهیونستی
در جنگ شش روزه که توانسته بود با یک حمله برق آسا نیروی هوایی مصر را
زمینگیر کند اقدام به حمله گسترده به پایگاههای هوایی ایران نمود ولی در
حالی که آنها هنوز در باد پیروزی خیالی خود بودند تنها دو ساعت پس از این
حمله با پاسخ دندان شکن نیروی هوایی ایران مواجه شدند .
تمام این
پیروزیها در این مدت در حالی رقم می خورد که عراق هر روزه توسط دول غربی به
جدیدترین تجهیزات ، سلاحها و هواپیماها مجهز می شد ولی این چیزی از اراده
پولادین مردان آهنین بال نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران کم نمی
کرد و آن به این دلیل بود که خلبانان ما علاوه بر مهارت درهدایت پرندگان
خود ، از نیروی ایمان و عشق به وطن و مردم خود سود می جستند و اینها
دلایلی بود که آنها را شکست ناپذیر می کرد .
در حدود 48 ماه گذشته
خلبانان شجاع نیروی هوایی بارها مواضع و مناطق نظامی عراق را آماج حملات
خود قرار داده بودند ولی بعضی از نقاط کلیدی که برای عراق بسیار ارزشمند
بود بعد از حملات ابتدایی نیروی هوایی ایران ، با تدابیر خاصی که عراق
اندیشیده بود با مستقر کردن پیشرفته ترین تجهیزات پدافندی به شدت از آنها
محافظت می کرد .


صادرات نفت از کرکوک باید قطع می شد

یکی
از این مراکز مهم پالایشگاه کرکوک بود . این پالایشگاه بعنوان بزرگترین
پالایشگاه عراق قلب تپنده صادرات نفت عراق بود . وجود بزرگترین تلمبه خانه
در این پالایشگاه آنرا در بین مراکز دیگر منحصر به فرد می کرد و با توجه
به اینکه صادرات نفتی عراق از اینجا انجام می شد ، نیروی هوایی ایران می
توانست با از کار انداختن این پالایشگاه عملا شاهرگ حیاتی صادرات نفت عراق
را قطع کند زیرا با از کار افتادن این مرکز صادرات نفت عراق از طریق ترکیه
و بندرعقبه اردن قطع می شد و این یک ضربه مهلک و جبران ناپذیر برای عراق
بود .
صدام و صدامیان که بعد از حملات متعدد عقابان تیزپرواز نیروی
هوایی در چهار سال گذشته متوجه شده بودند که هیچ مانعی از جمله مسافت ،
خللی در انجام ماموریت توسط خلبانان ایرانی ایجاد نمی کند تصمیم گرفته
بودند که با استفاده از رینگهای پدافندی و انجام گشتهای متعدد هوایی امکان
هر گونه حمله هوایی را به حداقل برسانند .
شهر کرکوک یکی از مکانهایی
بود که برای عراق اهمیت ویژه ای داشت ، پایگاه هوایی کرکوک و پالایشگاه
کرکوک این شهر تا حدی برای عراق مهم کرده بود که آنها مردم محلی این شهر
را کوچ داده بود و نیروهای بعثی را همراه با خانوادهایشان در کرکوک اسکان
داده بود و به همین دلیل مدرنترین تجهیزات خود را برای محافظت از کرکوک در
اطراف و حومه شهر مستقر کرده بود تا کار حراست شبانه روزی را برعهده
گیرند .
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ماههای ابتدایی جنگ
بارها کرکوک را مورد حمله قرار داده بود اما بعد از استقرار سامانه های
جدید پدافندی چندین ماموریت در این منطقه انجام داده بود که همگی آنها
چندان موفقیتی در پی نداشت .
در همین زمان از عراق خبر می رسید که این
کشور روزانه دهها هزار بشکه نفت خام را از این پالایشگاه صادر می کند و
اعلام می کرد با توجه به تجهیزات پیشرفته پدافندی این شهر غیرقابل نفوذ
است . با درایفت این اخبار نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت با یک حمله برق
آسا این پالایشگاه را مورد هدف قرار دهد .

طراحی عملیات

در
اولین اقدام تصمیم براین شد که این عملیات توسط یک فروند جنگنده فانتوم
صورت پذیرد و به این دلیل بود که در این حالت امکان شناسایی توسط دیده
بانهای مرزی و رادارهای دشمن کمتر بود .
در دومین اقدام بدلیل اینکه
لازم بود اهداف با دقت مورد هدف قرار گیرند مقرر شد علاوه بر بمب جنگنده از
راکت نیز استفاده کند تا ضربه بیشتر و تاثیرگذارتر باشد .
جنگنده
باید بیست دقیقه قبل از طلوع خورشید از پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز
در می آید با حفظ ارتفاع در 15000 پایی و با سرعت 350 نات از آسمان
کرمانشاه وارد آسمان ایلام شود سپس با نزدیک شدن به مرز خلبانان iif را
خاموش کرده و بخاطر اینکه توسط رادارهای مرزی شناسایی نشوند ارتفاع را به
حداقل برسانند و با سرعت 450 نات از مرز عبور کنند با نزدیک شدن به هدف
خلبانان باید با یک گردش 180 درجه هدف را دور زنند و حمله را انجام دهند
سپس با کم کردن ارتفاع تا جای ممکن با حداکثر سرعت به سمت ایران پرواز
نمایند .
اما مهمترین قسمت عبور از دیوار دفاعی کرکوک بود رینگهای
پدافندی عراق در این منطقه مجهز به موشکهای بلند زن سام 2 و سام 6 و
موشکهای کوتاه رولند بود در بین این رینگها عراق از دهها عراده توپهای 23 و
35 و 57 میلیمتری سود می جست و تصور اینکه تمامی آنها بخواهند با هم
شکلیک کنند آنجا باید تبدیل به جهنمی غیر قابل تصور شود . بجز این پدافند
قدرتمند با توجه به قرار گرفتن پایگاه هوایی کرکوک در نزدیکی پالایشگاه
این محمدوده بصورت شبانه روزی توسط هواپیماهای رهگیر میگ 23 محافظت می شد .
پس مهمترین اصل در این ماموریت اصل غافلگیری بود .
با توجه به تمامی
ایران موارد تصمیم گرفته شد برای مشخص نمودن دقیق مواضع دشمن منطقه
شناسایی شود لذا مقرر شد که یک فروند هواپیمای فانتوم شناسایی به منطقه
اعزام شود و موقیت پدافند برای انجام عملیات مشخص شود

فانتوم شناسایی پرواز کرد

چند
روز بعد راس ساعت مقرر یک فروند هواپیمای فانتوم شناسایی از پایگاه سوم
شکاری به پرواز در آمد و با گشت زنی در آسمان ایلام منتظر دستور رادار برای
ورود به خاک عراق شد در این هنگام یک تانکر سوخت رسان و یک فروند
هواپیمای رهگیر اف 14 نیز همراه ایشان بود تا از تانکر و هواپیمای شناسایی
محافظت کند . بالاخره دستور ورود به خاک عراق صادر شد فانتوم بلافاصله با
کم کردن ارتفاع تا حد ممکن از لابه لای دره های مرزی عبور کرد و با سرعت
وارد خاک عراق شد در این هنگام خلبان سرعت را به 550 نات افزایش داد و به
سمت هدف پرواز کرد بجز این ماموریت آنها ماموریت داشتند از پل مواسلاتی
اربیل به موصل نیز عکسبرداری کنند فانتوم بعد از پایان عکسبرداری به سمت
کشور تغییر مسیر داد ولی در همین زمان کمک به خلبان اطلاع داد که توسط دو
فروند از گشتی های دشمن تعقیب می شوند . در فاصله ای دورتر دو فروند
هواپیمای مدرن میراژ اف 1 مجهز به موشکهای سوپر ماترا در تعقیب فانتوم
بودند .
هواپیماهای دشمن هر لحظه نزدیکتر می شدند و خلبان چاره نداشت
جز اینکه ریسک بزرگی انجام دهد چون هواپیما حامل عکسهای باارزشی بود و
نباید این عکسها به دست عراقی های می افتاد . لذا خلبان ارتفاع را پایین
آورد و سرعت را به 1350 کیلومتر در ساعت رساند این حداکثر سرعتی بود که در
آن ارتفاع می شد آنرا تحمل کرد ارتفاع هواپیما به حدی پایین بود که اگر
فردی برروی زمین بود آتش اگزوز هواپیما آنرا می سوزاند . در این هنگام و
بدلیل سبک بودن هواپیما فرامین بسیار حساس هستند و با کوچکترین اشتباه و
یا لغزشی هواپیما بلافاصله با زمین برخورد می کند .


هواپیما سالم به زمین نشست و حقایقی روشن شد

در
این شرایط هواپیماهای دشمن دیگر نمی توانستند جنگنده ایرانی را پیدا کنند
ولی کماکان به تعقیب خود ادامه می دادند . در همین زمان با اعلام رادار
مرزی ایران یک فروند دیگر جنگنده رهگیر اف 14 به منطقه اعزام شده بود و
بدلیل شرایط حساس هر دو تامکت وارد خاک عراق شدند لحاظاتی بعد وقتی خلبانان
عراقی متوجه شدند رادار قدرتمند اف 14 در حال جستجوی آنهاست بلافاصله
تغییر سمت دادند و از مهلکه گریتختند در این شرایط رادار به خلبانان اطلاع
می دهد که خطر رفع شده و می تواند با آسودگی ولی با احتیاط وارد کشور شود
که خلبان بلافاصله ارتفاع گرفته و سرعت را کم می کند بنزین به حدی کم شده
بود که امکان رسیدن به تانکر بسیار اندک بود ولی خلبان با رساندن خود به
ارتفاع 18000 پایی و آرودن سرعت به حداقل موفق می شود از مرز عبور کند و در
آخرین لحظات عملیات سوختگیری هوایی را نیز انجام دهد و با موفقیت در
پایگاه فرود آید
بعد از ظهور عکسهای گرفته شده نکات بسیار مهم و حیاتی
از عکسها بدست آمد که چه بسا اگر بدون عکسبرداری قرار بود این ماموریت
باشیوه های قبلی انجام شود ماموریت صددرصد با شکست مواجه می شد . در
ماموریتهای قبلی که نیروی هوایی نیروی هوایی ایران انجام داده بود عراق به
این نکته پی برده بود که خلبانان ایرانی هدف رار دور می زنند و ازغرب به
آن حمله می کنند لذا آنها علاوه بر شرق تعداد انبوهی از تجهیزات پدافندی
بخصوص موشکهای مرگبار رولند را در غرب قرار داده بودند .


طرح عملیات عوض شد

با
بدست آمدن این اطلاعات قرار شد خلبانان تا نزدیکی هدف به شکل قبل عمل
کنند و در آنجا نیز با گردش به سمت غرب ادامه دهند ولی اینبار گردش را تا
90 درجه ادامه دهند و سپس بلافاصله از سمت جنوب به هدف حمله کنند و در
دومین مرحله برروی حد فاصل غربی دور بزنند و دومین مرحله عملیات را انجام
دهند و سعی نمایند مخزنهای شرقی پالایشگاه را هدف قرار دهند .
با توجه
به این شرایط ماموریت بسیار سخت شده بود از طرفی بدلیل حیاتی بودن این
ماموریت باید انجام می شد . لذا در پایان به یک نکته مهم اشاره شد و آن
این بود که با توجه به اطلاعاتی که در دست بود و با توجه به تجزیه و تحلیل
پدافند کرکوک کوچکترین اشتباه جبران ناپذیر خواهد بود همچنین تاکید شد
امکان برگشت از این ماموریت بسیار ضعیف می باشد لذا مقرر شد از بین
خلبانان منتخب دو خلبان پرواز یصورت داوطلبانه انتخاب شوند و عملیات در
سکوت مطلق رادیویی انجام شود
شب قبل از عملیات خلبانان انتخاب شدند .
روز عملیات خلبانان به اتاق بریفینگ رفتند و آخرین تجزیه و تحلیلها را
انجام دادند ، عسکهای هوایی نیز که نشان دهنده محل استقرار موشکها و
توپهای ضد هوایی بود نیز در اختیار آنها قرار گرفت .


خلبانان آماده پرواز شدند

پس از توجیهات خلبانان به اتاق تجهیزات رفته و با تحویل گرفتن چتر و کلاه به طرف آشیانه حرکت کردند
ماموریت بسیار سخت و حیاتی بود و امکان برگشت نیز بسیار کم .
تعدادی از خلبانان به آشیانه پروازی آمده بودند تا دوستان خود را بدرقه کنند و قوت قلبی برای آنان باشند
دقایقی بعد هر دو خلبان در جای خود قرار گرفتند و با اشاره دست خلبان ابتدا موتور سمت راست و سپس موتور سمت چپ روشن شد .
با
درخواست خلبان مبنی بر خواندن آیت الکرسی ، هر دو خلبان مشغول خواندن
شدند و سپس هوایپما را به آرامی به سمت باند هدایت کردند . در کنار باند
تعدادی از فرماندهان و پرسنل فنی برای بدرقه آمده بودند .

پرواز به سمت هدف

هواپیما به ابتدای باند رسید و ثانیه هایی با دریافت علائم کد هواپیما غرش کنان در دل آسمان جای گرفت .
خلبان
ابتدا ارتفاع را به 13000 پا رساند و سپس با ورود به آسمان کرمانشاه
ارتفاع را تا 15000 پا افزایش داد با نزدیک شدن به مرز خلبانان ارتفاع را
کم کردند در آن صبح زود فقط نور چراغ خیابانهای شهری مرزی معلوم بود و مردم
در خوابی خوش بسر می بردند چون می دانستند که رزمندگان غیور این مرز بوم
تمام تلاش خود را برای محافظت از آنها بکار می بندند .
ثانیه هایی بعد
هواپیما با سرعت 450 نات و با ارتفاع حدود 100 پا از مرز گذشتند . هر دو
خلبانان با ورود به خاک عراق ارادتی به آقا سید الشهداء کرده و به راه خود
ادامه دادند . با ورود به خاک عراق خلبان بلافاصله سویچ بمبها و راکتها
را روشن کرد و از کمک هم درخواست کرد که مراقب کوچکترین تحرک دشمن باشد .
ثانیه
هایی بعد ناگهان ضدهوایی های دشمن به کار افتاد و همگی جنگنده ایرانی را
هدف قرار داده بودند ظاهرا در هنگام ورود به خاک عراق دیده بان مرزی آنها
را دیده بود و موقیت را به اطلاع رسانده بود .
گلوله های ریز و درشت
به سمت هوایپما می آمد و در آن هوای صبحگاهی که نزدیک به طلوع کامل آفتاب
بودآسمان را روشن کرده بود . گلوله در زیر و اطراف هواپیما منفجر می شدند
ولی خلبانان مصمم به انجام ماموریت بودند .

عراقی ها غافلگیر ، پالایشگاه در آتش

بالاخره
هواپیما به نزدیکی پالایشگاه رسید و خلبانان شعله های پالایشگاه را از
چند مایلی می دیدند . اولین موشک به سمت هواپیما شلیک شد که خلبان با
مهارت آنرا منحرف کرد . معلوم بود که عراق خود را بیشتر برای پذیرایی در
غرب آماده کرده بود . خلبانان در نزدیکی هدف به سمت غرب گردش کردند . می
توان حدس زد که عراقی های از این کار بسیار خشنود بودند و موشکهای کوتاه
رولند خود را آماده کرده بودند که بعد از گردش هواپیمای ایرانی و هنگام
ورود از سمت غرب آنرا هدف قرار دهند ولی تمام محاسبات آنها غلط از کار در
آمد .
هواپیما در حالی که به سمت غرب گردش می کرد ناگهان از گردش
ایستاد و راه جنوب پایگاه را در پیش گرفت عراقی ها که منتظر این حرکت
نبودند بی هدف به آسمان آتش گشودند . آتش موشکها و پدافند لحظه ای قطع نمی
شد .
با رسیدن به هدف خلبان عمل پاپ را انجام داد و با ارتفاع گرفتن
به میزان 200 پا در حالت شیرجه قرار گفت و در اولین مرحله بمبها را برروی
هدف فرو ریخت و راکتی نیز به سمت یکی از مخازن اصلی سوخت رها کرد . با رها
شدن راکت صدای انفجار مهیبی در زیر هواپیما شنیده شد ولی تمامی عملگرها
به خوبی کار می کرد و نشانی از برخورد موشک به هواپیما دیده نمی شد .
پالایشگاه به جهنمی تبدیل شده بود و آن ناشی از برخورد راکت به مخزن سوخت
بود .
خلبان با گردشی سریع به سمت شرق بوسیله دومین راکت بزرگترین
مخزن سوخت را در قسمت شرقی پالایشگاه هدف قرار داد . آتش در پالایشگاه دو
چندان شده بود با انفجار این مخزن و برخورد ترکشهای آن و موج انفجار ناشی
از آن سیستم پدافند شرقی که بصورت اتوماتیک عمل می کرد از کار افتاد .
خلبان نیز با خیالی آسوده ارتفاع را کم کرد و با حداکثر سرعت از پالایشگاه دور شد .


خطر در کمین فانتوم

خطر
هنور در کمین بود . رادار به خلیانان اطلاع داد که هرگز ارتفاع نگیرند
زیرا دو فروند هوایمای میگ 23 عراقی در ارتفاع بالا منتظر هستند که با
ارتفاع گرفتن جنگنده ایرانی آنرا هدف قرار دهند . اما این بسیار خطرناک بود
زیرا پدافندهای عراقی به راحتی می توانستند آنها را هدف قرار دهند .
در
همین اوضاع اتفاقی که نباید رخ می داد افتاد چندین گلوله ضد هوایی با زیر
هواپیما برخورد کرد ، چند گلوله هم با موتور سمت راست برخورد کرد و ثانیه
هایی بعد کمک به خلبان اطلاع داد که موتور دچار واماندگی شده است .
با
این شرایط جنگنده مشکل می توانست به پایگاه برسد . خلبان دستگیره گاز
موتور را در حالت صددرصد قرار داد تا بلکه بتواند از شر میگها خلاصی یابد .
در این هنگام بدلیل ارتفاع کم و سرعت نسبتا پایین خلبان مجبور بود که کمی
ارتفاع گیرد که بلافاصله با اخطار رادار مبنی بر ثابت نگه داشتن ارتفاع
دوباره ارتفاع خود را کم کرد هنوز فاصله زیادی تا مرز مانده بود .
در
این هنگام رادار به پایگاه شکاری اصفهان اطلاع می دهد که احتیاج به حمایت
هواپیماهای رهگیر دارند که بلافاصله دو فروند تامکت مسلح از اصفهان به
پرواز در می آیند . در این طرف ماجرا مرتب گلوله های ریز و درشت به زیر بال
هواپیما برخورد می کرد . اضطراب همه را در بر گرفته بود

با آمدن اف 14 ها دشمن پا به فرار گذاشت

شکاریهای
اف 14 با رسیدن به مرز بلافاصله وارد خاک عراق شدند و شروع به رهگیری
میگهای کردن ، که مشابه دفعه قبل هر دو جنگنده عراقی تغییر مسیر دادند . با
حمایت اف 14 ها جنگنده موفق شد به داخل خاک کشور برسد و اولین تبریک را
خلبانان اف 14 به آنها گفتند . اینک فرصت آن رسیده بود که خلبان مقدار
ارتفاع بگیرد . نشانگر بنزین کمتر از حد لازم را نشان می داد خلبان با برج
تماس می گیرد و موقعیت خود را اطلاع می دهد و از برج تقاضا می کند با توجه
به کمی سوخت بر خلاف جهت باند بر زمین بنشیند و همچنین اطلاع می دهد که
آنها خود را برای فرود اضطراری آماده کنند .
بلافاصله در پایگاه اعلام
وضعیت اضطراری می شود . باریر برروی باند پهن می شود و ماشینهای آتش نشانی
و آمبولانس نیز در کنار باند مستقر می شوند . خلبان و کم در حال فرود
پرسنل کروی پروازی را می بینند که دوان دوان به سمت باند می دویدند .


فرود در شرایط سخت

بدلیل
از کار افتادن یک موترو خلبان مجبور بود با یک موتور فرود آید و برای حفظ
تعادل مجبور بود سرعت را بیشتر از حد مجاز نماید بهرحال با هر زحمتی که
بود چرخهای هواپیمای ابتدای باند را لمس کرد ، هواپیما غیر قابل کنترل بود
و غرش کنان به انتهای باند نزدیک می شد ترمزها هم بدلیل سرعت بالا به
خوبی جواب نمی داد ، نشان دهنده های مسافت تا انتهای باند هم به سرعت از
جلوی چشمان خلبانان عبور می کرد و آنها هر لحظه به انتهای باند نزدیکتر می
شدند در همین هنگام هواپیما به باریر گیر کرد و کش باریر شروع به کم کردن
سرعت هواپیما نمود تا بالاخره جنگنده در انتهای باند از حرکت ایستاد .
پرسنل
فنی که بسیار هم خوشحال بودند به خلبانان کمک کردند تا ازهواپیما پیاده
شوند . خلبانان بعد از پیاده شدن از مرکب آهنین بال خود در حالی که از
موفقیت در این عملیات خوشحال بودند با دیدن هواپیمای خود و میزان خسارتهای
وارده به یک موضوع پی بردند که این عملیات تنها با لطف خداوند و عنایت سید
الشهداء (ع) با موفقیت به پایان رسیده است .
با انجام این عملیات تا
مدتها صدور نفت از پالایشگاه کرکوک متوقف شده بود و عراق یکی از منابع
اصلی تامین تجهیزات خود را از دست داده بود .

 

منبع = iranian-airforce.blogfa.com



[ شنبه 92/1/17 ] [ 4:9 عصر ] [ ] [ نظر ]

چهار سال مقاومت جانائه

نزدیک به چهار سال از شروع جنگ تحمیلی می گذشت در این مدت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران موفق شده بود ضربا مهلکی بر پیکره عراق وارد نماید عراقی ها که از روز اول می دانستند که برای پیروزی در این جنگ باید نیروی هوایی ایران را نابود کند که در اولین حرکت نیز به تقلید از رژیم صهیونستی در جنگ شش روزه که توانسته بود با یک حمله برق آسا نیروی هوایی مصر را زمینگیر کند اقدام به حمله گسترده به پایگاههای هوایی ایران نمود ولی در حالی که آنها هنوز در باد پیروزی خیالی خود بودند تنها دو ساعت پس از این حمله با پاسخ دندان شکن نیروی هوایی ایران مواجه شدند .
تمام این پیروزیها در این مدت در حالی رقم می خورد که عراق هر روزه توسط دول غربی به جدیدترین تجهیزات ، سلاحها و هواپیماها مجهز می شد ولی این چیزی از اراده پولادین مردان آهنین بال نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران کم نمی کرد و آن به این دلیل بود که خلبانان ما علاوه بر مهارت درهدایت پرندگان خود ، از نیروی ایمان و عشق به وطن و مردم خود سود می جستند و اینها دلایلی بود که آنها را شکست ناپذیر می کرد .
در حدود 48 ماه گذشته خلبانان شجاع نیروی هوایی بارها مواضع و مناطق نظامی عراق را آماج حملات خود قرار داده بودند ولی بعضی از نقاط کلیدی که برای عراق بسیار ارزشمند بود بعد از حملات ابتدایی نیروی هوایی ایران ، با تدابیر خاصی که عراق اندیشیده بود با مستقر کردن پیشرفته ترین تجهیزات پدافندی به شدت از آنها محافظت می کرد .


صادرات نفت از کرکوک باید قطع می شد

یکی از این مراکز مهم پالایشگاه کرکوک بود . این پالایشگاه بعنوان بزرگترین پالایشگاه عراق قلب تپنده صادرات نفت عراق بود . وجود بزرگترین تلمبه خانه در این پالایشگاه آنرا در بین مراکز دیگر منحصر به فرد می کرد و با توجه به اینکه صادرات نفتی عراق از اینجا انجام می شد ، نیروی هوایی ایران می توانست با از کار انداختن این پالایشگاه عملا شاهرگ حیاتی صادرات نفت عراق را قطع کند زیرا با از کار افتادن این مرکز صادرات نفت عراق از طریق ترکیه و بندرعقبه اردن قطع می شد و این یک ضربه مهلک و جبران ناپذیر برای عراق بود .
صدام و صدامیان که بعد از حملات متعدد عقابان تیزپرواز نیروی هوایی در چهار سال گذشته متوجه شده بودند که هیچ مانعی از جمله مسافت ، خللی در انجام ماموریت توسط خلبانان ایرانی ایجاد نمی کند تصمیم گرفته بودند که با استفاده از رینگهای پدافندی و انجام گشتهای متعدد هوایی امکان هر گونه حمله هوایی را به حداقل برسانند .
شهر کرکوک یکی از مکانهایی بود که برای عراق اهمیت ویژه ای داشت ، پایگاه هوایی کرکوک و پالایشگاه کرکوک این شهر تا حدی برای عراق مهم کرده بود که آنها مردم محلی این شهر را کوچ داده بود و نیروهای بعثی را همراه با خانوادهایشان در کرکوک اسکان داده بود و به همین دلیل مدرنترین تجهیزات خود را برای محافظت از کرکوک در اطراف و حومه شهر مستقر کرده بود تا کار حراست شبانه روزی را برعهده گیرند .
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ماههای ابتدایی جنگ بارها کرکوک را مورد حمله قرار داده بود اما بعد از استقرار سامانه های جدید پدافندی چندین ماموریت در این منطقه انجام داده بود که همگی آنها چندان موفقیتی در پی نداشت .
در همین زمان از عراق خبر می رسید که این کشور روزانه دهها هزار بشکه نفت خام را از این پالایشگاه صادر می کند و اعلام می کرد با توجه به تجهیزات پیشرفته پدافندی این شهر غیرقابل نفوذ است . با درایفت این اخبار نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت با یک حمله برق آسا این پالایشگاه را مورد هدف قرار دهد .

طراحی عملیات

در اولین اقدام تصمیم براین شد که این عملیات توسط یک فروند جنگنده فانتوم صورت پذیرد و به این دلیل بود که در این حالت امکان شناسایی توسط دیده بانهای مرزی و رادارهای دشمن کمتر بود .
در دومین اقدام بدلیل اینکه لازم بود اهداف با دقت مورد هدف قرار گیرند مقرر شد علاوه بر بمب جنگنده از راکت نیز استفاده کند تا ضربه بیشتر و تاثیرگذارتر باشد .
جنگنده باید بیست دقیقه قبل از طلوع خورشید از پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز در می آید با حفظ ارتفاع در 15000 پایی و با سرعت 350 نات از آسمان کرمانشاه وارد آسمان ایلام شود سپس با نزدیک شدن به مرز خلبانان iif را خاموش کرده و بخاطر اینکه توسط رادارهای مرزی شناسایی نشوند ارتفاع را به حداقل برسانند و با سرعت 450 نات از مرز عبور کنند با نزدیک شدن به هدف خلبانان باید با یک گردش 180 درجه هدف را دور زنند و حمله را انجام دهند سپس با کم کردن ارتفاع تا جای ممکن با حداکثر سرعت به سمت ایران پرواز نمایند .
اما مهمترین قسمت عبور از دیوار دفاعی کرکوک بود رینگهای پدافندی عراق در این منطقه مجهز به موشکهای بلند زن سام 2 و سام 6 و موشکهای کوتاه رولند بود در بین این رینگها عراق از دهها عراده توپهای 23 و 35 و 57 میلیمتری سود می جست و تصور اینکه تمامی آنها بخواهند با هم شکلیک کنند آنجا باید تبدیل به جهنمی غیر قابل تصور شود . بجز این پدافند قدرتمند با توجه به قرار گرفتن پایگاه هوایی کرکوک در نزدیکی پالایشگاه این محمدوده بصورت شبانه روزی توسط هواپیماهای رهگیر میگ 23 محافظت می شد . پس مهمترین اصل در این ماموریت اصل غافلگیری بود .
با توجه به تمامی ایران موارد تصمیم گرفته شد برای مشخص نمودن دقیق مواضع دشمن منطقه شناسایی شود لذا مقرر شد که یک فروند هواپیمای فانتوم شناسایی به منطقه اعزام شود و موقیت پدافند برای انجام عملیات مشخص شود

فانتوم شناسایی پرواز کرد

چند روز بعد راس ساعت مقرر یک فروند هواپیمای فانتوم شناسایی از پایگاه سوم شکاری به پرواز در آمد و با گشت زنی در آسمان ایلام منتظر دستور رادار برای ورود به خاک عراق شد در این هنگام یک تانکر سوخت رسان و یک فروند هواپیمای رهگیر اف 14 نیز همراه ایشان بود تا از تانکر و هواپیمای شناسایی محافظت کند . بالاخره دستور ورود به خاک عراق صادر شد فانتوم بلافاصله با کم کردن ارتفاع تا حد ممکن از لابه لای دره های مرزی عبور کرد و با سرعت وارد خاک عراق شد در این هنگام خلبان سرعت را به 550 نات افزایش داد و به سمت هدف پرواز کرد بجز این ماموریت آنها ماموریت داشتند از پل مواسلاتی اربیل به موصل نیز عکسبرداری کنند فانتوم بعد از پایان عکسبرداری به سمت کشور تغییر مسیر داد ولی در همین زمان کمک به خلبان اطلاع داد که توسط دو فروند از گشتی های دشمن تعقیب می شوند . در فاصله ای دورتر دو فروند هواپیمای مدرن میراژ اف 1 مجهز به موشکهای سوپر ماترا در تعقیب فانتوم بودند .
هواپیماهای دشمن هر لحظه نزدیکتر می شدند و خلبان چاره نداشت جز اینکه ریسک بزرگی انجام دهد چون هواپیما حامل عکسهای باارزشی بود و نباید این عکسها به دست عراقی های می افتاد . لذا خلبان ارتفاع را پایین آورد و سرعت را به 1350 کیلومتر در ساعت رساند این حداکثر سرعتی بود که در آن ارتفاع می شد آنرا تحمل کرد ارتفاع هواپیما به حدی پایین بود که اگر فردی برروی زمین بود آتش اگزوز هواپیما آنرا می سوزاند . در این هنگام و بدلیل سبک بودن هواپیما فرامین بسیار حساس هستند و با کوچکترین اشتباه و یا لغزشی هواپیما بلافاصله با زمین برخورد می کند .


هواپیما سالم به زمین نشست و حقایقی روشن شد

در این شرایط هواپیماهای دشمن دیگر نمی توانستند جنگنده ایرانی را پیدا کنند ولی کماکان به تعقیب خود ادامه می دادند . در همین زمان با اعلام رادار مرزی ایران یک فروند دیگر جنگنده رهگیر اف 14 به منطقه اعزام شده بود و بدلیل شرایط حساس هر دو تامکت وارد خاک عراق شدند لحاظاتی بعد وقتی خلبانان عراقی متوجه شدند رادار قدرتمند اف 14 در حال جستجوی آنهاست بلافاصله تغییر سمت دادند و از مهلکه گریتختند در این شرایط رادار به خلبانان اطلاع می دهد که خطر رفع شده و می تواند با آسودگی ولی با احتیاط وارد کشور شود که خلبان بلافاصله ارتفاع گرفته و سرعت را کم می کند بنزین به حدی کم شده بود که امکان رسیدن به تانکر بسیار اندک بود ولی خلبان با رساندن خود به ارتفاع 18000 پایی و آرودن سرعت به حداقل موفق می شود از مرز عبور کند و در آخرین لحظات عملیات سوختگیری هوایی را نیز انجام دهد و با موفقیت در پایگاه فرود آید
بعد از ظهور عکسهای گرفته شده نکات بسیار مهم و حیاتی از عکسها بدست آمد که چه بسا اگر بدون عکسبرداری قرار بود این ماموریت باشیوه های قبلی انجام شود ماموریت صددرصد با شکست مواجه می شد . در ماموریتهای قبلی که نیروی هوایی نیروی هوایی ایران انجام داده بود عراق به این نکته پی برده بود که خلبانان ایرانی هدف رار دور می زنند و ازغرب به آن حمله می کنند لذا آنها علاوه بر شرق تعداد انبوهی از تجهیزات پدافندی بخصوص موشکهای مرگبار رولند را در غرب قرار داده بودند .


طرح عملیات عوض شد

با بدست آمدن این اطلاعات قرار شد خلبانان تا نزدیکی هدف به شکل قبل عمل کنند و در آنجا نیز با گردش به سمت غرب ادامه دهند ولی اینبار گردش را تا 90 درجه ادامه دهند و سپس بلافاصله از سمت جنوب به هدف حمله کنند و در دومین مرحله برروی حد فاصل غربی دور بزنند و دومین مرحله عملیات را انجام دهند و سعی نمایند مخزنهای شرقی پالایشگاه را هدف قرار دهند .
با توجه به این شرایط ماموریت بسیار سخت شده بود از طرفی بدلیل حیاتی بودن این ماموریت باید انجام می شد . لذا در پایان به یک نکته مهم اشاره شد و آن این بود که با توجه به اطلاعاتی که در دست بود و با توجه به تجزیه و تحلیل پدافند کرکوک کوچکترین اشتباه جبران ناپذیر خواهد بود همچنین تاکید شد امکان برگشت از این ماموریت بسیار ضعیف می باشد لذا مقرر شد از بین خلبانان منتخب دو خلبان پرواز یصورت داوطلبانه انتخاب شوند و عملیات در سکوت مطلق رادیویی انجام شود
شب قبل از عملیات خلبانان انتخاب شدند . روز عملیات خلبانان به اتاق بریفینگ رفتند و آخرین تجزیه و تحلیلها را انجام دادند ، عسکهای هوایی نیز که نشان دهنده محل استقرار موشکها و توپهای ضد هوایی بود نیز در اختیار آنها قرار گرفت .


خلبانان آماده پرواز شدند

پس از توجیهات خلبانان به اتاق تجهیزات رفته و با تحویل گرفتن چتر و کلاه به طرف آشیانه حرکت کردند
ماموریت بسیار سخت و حیاتی بود و امکان برگشت نیز بسیار کم .
تعدادی از خلبانان به آشیانه پروازی آمده بودند تا دوستان خود را بدرقه کنند و قوت قلبی برای آنان باشند
دقایقی بعد هر دو خلبان در جای خود قرار گرفتند و با اشاره دست خلبان ابتدا موتور سمت راست و سپس موتور سمت چپ روشن شد .
با درخواست خلبان مبنی بر خواندن آیت الکرسی ، هر دو خلبان مشغول خواندن شدند و سپس هوایپما را به آرامی به سمت باند هدایت کردند . در کنار باند تعدادی از فرماندهان و پرسنل فنی برای بدرقه آمده بودند .

پرواز به سمت هدف

هواپیما به ابتدای باند رسید و ثانیه هایی با دریافت علائم کد هواپیما غرش کنان در دل آسمان جای گرفت .
خلبان ابتدا ارتفاع را به 13000 پا رساند و سپس با ورود به آسمان کرمانشاه ارتفاع را تا 15000 پا افزایش داد با نزدیک شدن به مرز خلبانان ارتفاع را کم کردند در آن صبح زود فقط نور چراغ خیابانهای شهری مرزی معلوم بود و مردم در خوابی خوش بسر می بردند چون می دانستند که رزمندگان غیور این مرز بوم تمام تلاش خود را برای محافظت از آنها بکار می بندند .
ثانیه هایی بعد هواپیما با سرعت 450 نات و با ارتفاع حدود 100 پا از مرز گذشتند . هر دو خلبانان با ورود به خاک عراق ارادتی به آقا سید الشهداء کرده و به راه خود ادامه دادند . با ورود به خاک عراق خلبان بلافاصله سویچ بمبها و راکتها را روشن کرد و از کمک هم درخواست کرد که مراقب کوچکترین تحرک دشمن باشد .
ثانیه هایی بعد ناگهان ضدهوایی های دشمن به کار افتاد و همگی جنگنده ایرانی را هدف قرار داده بودند ظاهرا در هنگام ورود به خاک عراق دیده بان مرزی آنها را دیده بود و موقیت را به اطلاع رسانده بود .
گلوله های ریز و درشت به سمت هوایپما می آمد و در آن هوای صبحگاهی که نزدیک به طلوع کامل آفتاب بودآسمان را روشن کرده بود . گلوله در زیر و اطراف هواپیما منفجر می شدند ولی خلبانان مصمم به انجام ماموریت بودند .

عراقی ها غافلگیر ، پالایشگاه در آتش

بالاخره هواپیما به نزدیکی پالایشگاه رسید و خلبانان شعله های پالایشگاه را از چند مایلی می دیدند . اولین موشک به سمت هواپیما شلیک شد که خلبان با مهارت آنرا منحرف کرد . معلوم بود که عراق خود را بیشتر برای پذیرایی در غرب آماده کرده بود . خلبانان در نزدیکی هدف به سمت غرب گردش کردند . می توان حدس زد که عراقی های از این کار بسیار خشنود بودند و موشکهای کوتاه رولند خود را آماده کرده بودند که بعد از گردش هواپیمای ایرانی و هنگام ورود از سمت غرب آنرا هدف قرار دهند ولی تمام محاسبات آنها غلط از کار در آمد .
هواپیما در حالی که به سمت غرب گردش می کرد ناگهان از گردش ایستاد و راه جنوب پایگاه را در پیش گرفت عراقی ها که منتظر این حرکت نبودند بی هدف به آسمان آتش گشودند . آتش موشکها و پدافند لحظه ای قطع نمی شد .
با رسیدن به هدف خلبان عمل پاپ را انجام داد و با ارتفاع گرفتن به میزان 200 پا در حالت شیرجه قرار گفت و در اولین مرحله بمبها را برروی هدف فرو ریخت و راکتی نیز به سمت یکی از مخازن اصلی سوخت رها کرد . با رها شدن راکت صدای انفجار مهیبی در زیر هواپیما شنیده شد ولی تمامی عملگرها به خوبی کار می کرد و نشانی از برخورد موشک به هواپیما دیده نمی شد . پالایشگاه به جهنمی تبدیل شده بود و آن ناشی از برخورد راکت به مخزن سوخت بود .
خلبان با گردشی سریع به سمت شرق بوسیله دومین راکت بزرگترین مخزن سوخت را در قسمت شرقی پالایشگاه هدف قرار داد . آتش در پالایشگاه دو چندان شده بود با انفجار این مخزن و برخورد ترکشهای آن و موج انفجار ناشی از آن سیستم پدافند شرقی که بصورت اتوماتیک عمل می کرد از کار افتاد .
خلبان نیز با خیالی آسوده ارتفاع را کم کرد و با حداکثر سرعت از پالایشگاه دور شد .


خطر در کمین فانتوم

خطر هنور در کمین بود . رادار به خلیانان اطلاع داد که هرگز ارتفاع نگیرند زیرا دو فروند هوایمای میگ 23 عراقی در ارتفاع بالا منتظر هستند که با ارتفاع گرفتن جنگنده ایرانی آنرا هدف قرار دهند . اما این بسیار خطرناک بود زیرا پدافندهای عراقی به راحتی می توانستند آنها را هدف قرار دهند .
در همین اوضاع اتفاقی که نباید رخ می داد افتاد چندین گلوله ضد هوایی با زیر هواپیما برخورد کرد ، چند گلوله هم با موتور سمت راست برخورد کرد و ثانیه هایی بعد کمک به خلبان اطلاع داد که موتور دچار واماندگی شده است .
با این شرایط جنگنده مشکل می توانست به پایگاه برسد . خلبان دستگیره گاز موتور را در حالت صددرصد قرار داد تا بلکه بتواند از شر میگها خلاصی یابد . در این هنگام بدلیل ارتفاع کم و سرعت نسبتا پایین خلبان مجبور بود که کمی ارتفاع گیرد که بلافاصله با اخطار رادار مبنی بر ثابت نگه داشتن ارتفاع دوباره ارتفاع خود را کم کرد هنوز فاصله زیادی تا مرز مانده بود .
در این هنگام رادار به پایگاه شکاری اصفهان اطلاع می دهد که احتیاج به حمایت هواپیماهای رهگیر دارند که بلافاصله دو فروند تامکت مسلح از اصفهان به پرواز در می آیند . در این طرف ماجرا مرتب گلوله های ریز و درشت به زیر بال هواپیما برخورد می کرد . اضطراب همه را در بر گرفته بود

با آمدن اف 14 ها دشمن پا به فرار گذاشت

شکاریهای اف 14 با رسیدن به مرز بلافاصله وارد خاک عراق شدند و شروع به رهگیری میگهای کردن ، که مشابه دفعه قبل هر دو جنگنده عراقی تغییر مسیر دادند . با حمایت اف 14 ها جنگنده موفق شد به داخل خاک کشور برسد و اولین تبریک را خلبانان اف 14 به آنها گفتند . اینک فرصت آن رسیده بود که خلبان مقدار ارتفاع بگیرد . نشانگر بنزین کمتر از حد لازم را نشان می داد خلبان با برج تماس می گیرد و موقعیت خود را اطلاع می دهد و از برج تقاضا می کند با توجه به کمی سوخت بر خلاف جهت باند بر زمین بنشیند و همچنین اطلاع می دهد که آنها خود را برای فرود اضطراری آماده کنند .
بلافاصله در پایگاه اعلام وضعیت اضطراری می شود . باریر برروی باند پهن می شود و ماشینهای آتش نشانی و آمبولانس نیز در کنار باند مستقر می شوند . خلبان و کم در حال فرود پرسنل کروی پروازی را می بینند که دوان دوان به سمت باند می دویدند .


فرود در شرایط سخت

بدلیل از کار افتادن یک موترو خلبان مجبور بود با یک موتور فرود آید و برای حفظ تعادل مجبور بود سرعت را بیشتر از حد مجاز نماید بهرحال با هر زحمتی که بود چرخهای هواپیمای ابتدای باند را لمس کرد ، هواپیما غیر قابل کنترل بود و غرش کنان به انتهای باند نزدیک می شد ترمزها هم بدلیل سرعت بالا به خوبی جواب نمی داد ، نشان دهنده های مسافت تا انتهای باند هم به سرعت از جلوی چشمان خلبانان عبور می کرد و آنها هر لحظه به انتهای باند نزدیکتر می شدند در همین هنگام هواپیما به باریر گیر کرد و کش باریر شروع به کم کردن سرعت هواپیما نمود تا بالاخره جنگنده در انتهای باند از حرکت ایستاد .
پرسنل فنی که بسیار هم خوشحال بودند به خلبانان کمک کردند تا ازهواپیما پیاده شوند . خلبانان بعد از پیاده شدن از مرکب آهنین بال خود در حالی که از موفقیت در این عملیات خوشحال بودند با دیدن هواپیمای خود و میزان خسارتهای وارده به یک موضوع پی بردند که این عملیات تنها با لطف خداوند و عنایت سید الشهداء (ع) با موفقیت به پایان رسیده است .
با انجام این عملیات تا مدتها صدور نفت از پالایشگاه کرکوک متوقف شده بود و عراق یکی از منابع اصلی تامین تجهیزات خود را از دست داده بود .

 

منبع = iranian-airforce.blogfa.com


[ شنبه 92/1/17 ] [ 4:0 عصر ] [ ] [ نظر ]

سرتیپ خلبان شهید فریدون ذوالفقاری


 فانتوم شناسایی RF-4 نیروی هوایی با رنگ آمیزی جدید


 شهید ذوالفقاری از خلبانان باهوش و تحصیل کرده نیروی هوایی بود که به سه زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت.

 از شاهکارهای به یادماندنی او پرواز شجاعانه بر فراز بغداد و گرفتن عکس و فیلم از مناطق استراتژیک آن بود.



 پرواز با فانتوم شناسایی که تنها بود و بی دفاع و سلاحی جز دوربین فیلمبرداری نداشت، دل شیر می خواست. مردانی می خواست که سیاوش وار به دل آتش بزنند و با تهیه عکس از مواضع دشمن، چشمان تیزبین نیروی هوایی باشند و فریدون ذوالفقاری مردی از این تبار بود. خلبان تحصیل کرده و باهوشی که در مدارس و دانشگاههای اتریش، آلمان و انگلستان تحصیل کرده و پیچیده ترین آموزشهای پرواز را در آمریکا با موفقیت به پایان رسانده بود و اینک با کوله باری از دانش و تجربه آمده بود که پاسدار حریم این آب و خاک در برابر هجوم دشمن باشد. در اینجا ابتدا برگی زرین از کارنامه پرافتخار خدمتی او را در عملیات شناسایی بغداد ورق می زنیم و سپس به مرور زندگی نامه اش می پردازیم.


شناسایی کامل بغداد

جنگ آغاز شده بود و با توجه به عدم شناخت کافی خلبانان نیروی هوایی از موقعیت اهداف دشمن، باید به طریقی این اهداف شناسایی و با مشخص شدن موقعیت جغرافیایی آنها، برای انهدامشان اقدام می شد.
لذا همزمان با شروع جنگ، عملیات شناسایی و عکس برداری هوایی از مناطق نظامی دشمن نیز آغاز شده بود. این ماموریتها بدین شکل بود که قبل از انجام عملیات، ابتدا از محل عکس برداری می شد، سپس کار بر روی عکسهای گرفته شده انجام می پذیرفت و عملیات طراحی می شد. آنگاه هواپیماهای شکاری-بمب افکن با توجه به همین اطلاعات، به محل رفته و آن جا را بمباران می کردند و سپس دوباره هواپیمای شناسایی به محل اعزام می شد و از آن جا عکس برداری می کرد تا میزان خسارات وارده مشخص شود.
به جز این موارد، هواپیماهای شناسایی به تنهایی پروازهای دیگری را نیز در عمق خاک دشمن انجام می دادند. این ماموریتها به خاطر بعد مسافت، موقعیت پدافند دشمن و نوع عکس برداری بسیار خطرناک بود و اکثر آنها غیر ممکن به نظر می رسید.

عملیاتی حساس
در همین زمان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصمیم به انجام یک ماموریت شناسایی بزرگ گرفت. این عملیات به قدری حساس بود که دستور آن راسا توسط فرماندهی محترم وقت نیروی هوایی صادر شده بود و تاکید شده بود حتی اگر ضرورت یابد که چندین بار این ماموریت تکرار شود، باید در نهایت این عملیات انجام شود.
پایگاه هوایی همدان مامور انجام این عملیات شده بود. بارها این گونه ماموریتها توسط خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی انجام گرفته بود ولی این بار ماموریت شکل دیگری داشت.
عملیات همان طور که گفته شد بسیار حساس و درعین حال خطرناک بود. با بررسیهای اولیه هم احتمال انجام این عملیات تقریبا صفر بود، ولی این ماموریت به هر قیمتی باید انجام می شد.

عکس برداری کامل از بغداد
طبق دستور ابلاغی، هواپیماهای شناسایی باید از پایگاه هوایی الرشید بغداد، کاخ صدام حسین، مجلس الوطنی، ساختمان وزارت جنگ، ساختمان حزب بعث، ستاد ارتش عراق، پالایشگاه الدوره بغداد، کارخانه اسلحه سازی و انبار مهمات در حومه بغداد عکس برداری می کردند.
تقریبا انجام این عملیات غیرممکن بود. فرماندهی پایگاه هوایی همدان با احضار فرمانده گردان شناسایی پایگاه، این ماموریت را به وی ابلاغ نمود و توضیح داد که این عملیات تا چه حد می تواند در روحیه رزمندگان اسلام تاثیر مثبت بگذارد.
فرمانده گردان شناسایی پایگاه، سرتیپ خلبان شهید "فریدون ذوالفقاری" یکی از بهترین خلبانان هواپیمای فانتوم شناسایی (آر.اف.4) بود.
وی با دریافت ابلاغیه، سریعا مشغول به طرح ریزی این عملیات شد. با توجه به دشواری این عملیات، شهید ذوالفقاری تصمیم گرفت که شخصا این عملیات را انجام دهد.

کار طراحی عملیات آغاز شد
برای این عملیات لازم بود تا چندین نکته مورد توجه قرار گیرد:
اول در نظر گرفتن توان عملیاتی، دوم در نظر گرفتن آمادگی عملیاتی و سوم انتخاب یک خلبان باتجربه و درعین حال شجاع که البته از حیث شجاعت خلبانان، نیروی هوایی با مشکلی مواجه نبود.

شهید ذوالفقاری با توجه به حجم بالای پدافند منطقه، تصمیم گرفت که این عملیات توسط یک فروند هواپیما انجام شود. پس یکی از بهترین خلبانان کابین عقب پایگاه را که جزو شجاعترین و ورزیده ترین خلبانان بود، انتخاب و به وی تاکید کرد جهت رعایت اصول حفاظتی، در مورد این ماموریت با کسی صحبت نکند.
کار طراحی عملیات آغاز شد. به خاطر تنوع نقاط، فاصله آنها، فشردگی پدافند هوایی و نوع عکس برداری طراحی عملیات بسیار دشوار بود.
در قدم اول خلبان ذوالفقاری با بررسی موانع منطقه و نوع عکس برداری، دستورات لازم را برای تجهیز هواپیما به دستگاه های پادکار الکترونیک و دوربینهای مخصوص به گردان نگه داری ابلاغ نمود تا بر اساس آن نیازهای هواپیما تامین گردد.
در دستورات تهدیداتی مثل موشکهای سام 2 و 3 و 6، هواپیماهای دشمن، موشک های برد کوتاه رولند و انواع توپ های ضد هوایی ذکر شد.
قدم بعدی تعیین زمان عملیات بود. شهید ذوالفقاری و کمک خلبان وی، تصمیم گرفتند در اواسط روز این عملیات انجام شود و این به دو دلیل بود: اول این که در این موقع آفتاب کامل بود و عکس ها روشنتر و با کیفیت تر ثبت می شدند، دوم عملیات در این ساعت باعث می شد سایه هواپیما روی زمین نیفتد و در عکسها مشخص نشود.
قدم بعدی تعیین راههای ورودی به بغداد و حومه آن بود. دو مسیر برای ورود به بغداد مشخص و همچنین مقرر شد اهداف با توجه به اهمیت آن اولویت بندی شوند و به ترتیب از آنها عکس برداری شود.
چون هواپیما فاقد هرگونه وسیله دفاعی بود، قرار بر این شد که یک هواپیمای شناسایی ابتدا به پرواز درآید و موقعیت منطقه را بررسی کند و در صورت نبود خطرات احتمالی، هواپیمای عکس برداری و شناسایی به پرواز درآید. همزمان یک فروند هواپیمای رهگیر اف 14 نیز در پشت مرزها به گشت زنی بپردازد که در هنگام بازگشت فانتوم شناسایی، درصورتی که مورد تعقیب هواپیماهای دشمن قرار داشت، از نفوذ هواپیماهای دشمن به خاک کشورمان جلوگیری کند.
همچنین یک فروند تانکر سوخت رسان نیز در همین منطقه با پوشش هوایی همین هواپیمای اف 14 حضور پیدا کند تا در هنگام رفت و برگشت، به فانتوم سوخت رسانی کند. ساعت پرواز نیز ساعت 5/9 صبح روز بعد انتخاب شد.

عملیات آغاز می شود
ساعت 8 صبح روز موعود، خلبانان آخرین چکهای لازم را انجام دادند. همزمان با پدافند مرزی هماهنگ شد و به هواپیماهای اف 14 و تانکر 747 دستورات لازم برای زمان پرواز و همچنین منطقه ایستایی داده شد.
راس ساعت مقرر هواپیمای فانتوم شناسایی به پرواز درآمد. خلبان بعد از پرواز هواپیما را در ارتفاع 18000 پایی نگه داشته و به سمت محل ملاقات با تانکر پیش رفت. در منطقه ایستایی تانکر سوخت رسان منتظر فانتوم بود. در سکوت کامل رادیویی فانتوم به تانکر وصل شد و عمل سوخت گیری با موفقیت انجام شد.
شهید ذوالفقاری بعد از سوخت گیری بلافاصله ارتفاع خود را کم کرده و در ارتفاع 500 پایی وارد دره های مرزی شد و به سمت مرز پیش رفت. در همین ارتفاع فانتوم وارد خاک عراق شد و با گردشی به سمت 290 درجه، به سمت جنوب بغداد پیش رفت. قسمت مشکل ماموریت تازه آغاز شده بود. ذوالفقاری ارتفاع را به 100 پایی رسانده و با سرعت 570 نات به سمت بغداد حرکت کرد. او با توجه به مسطح بودن زمین، مجددا ارتفاع را کم کرد و سرعت را افزایش داد.
در همین هنگام شهید ذوالفقاری متوجه کابلهای برق فشار قوی در روبه روی خود شد و بلافاصله کمی ارتفاع گرفت و از روی آنها به فاصله چند متر گذشت. در این هنگام چند چراغ اخطار دهنده راداری در کابین خلبان روشن شد. ذوالفقاری ارتفاع را کم و به زیر 100 پا رساند.

بر فراز بغداد
بعد از دقایقی شهید ذوالفقاری با تغییر سمت هواپیما، راه بغداد و پایگاه هوایی این شهر را پیش می گیرد. بعد از عبور از راه آهن، هواپیما به 2 مایلی هدف اول می رسد: پایگاه هوایی الرشید. ارتفاع عکس برداری در این پایگاه 500 پا بود. هواپیما همچون شبحی در آسمان پیش می رفت و در یک آن درحالی که عراقیها غافلگیر شده بودند، هواپیمای شناسایی با ارتفاع 450 پا و سرعت بالای 600 نات از روی پایگاه عبور می کند و عکس های زیبایی نیز تهیه می کند.
هواپیما اینک از کنار بغداد گذشته بود. لذا شهید ذوالفقاری با سرعت به سمت شمال بغداد در حرکت بود. عراقیها در این فکر بوند که ماموریت این هواپیما ناموفق بوده و او درحال فرار است. در این هنگام با فاصله گرفتن از شهر، با گردشی مناسب خود را در مسیر دیگری قرار می دهد. کار مرحله اول با موفقیت انجام شده بود و عراقیها مطمئن شده بودند که هواپیمای ایرانی فرار کرده است. در این هنگام ارتفاع هواپیما از سطح زمین حدود 50 پا بود. وقتی هواپیما کمی از منطقه فاصله گرفت، ذوالفقاری با گردشی تند به سمت چپ خود را در مسیر شمال بغداد قرار داد. رودخانه دجله و پلهای آن اولین چیزهایی بودند که خلبانان می دیدند. هواپیما با سرعت به روی شهر رسید و در ارتفاعی متغییر بین 400 تا 1000 پا شروع به عکس برداری نمود.

پرواز در ارتفاع 9 متری
توپهای ضد هوایی بی امان شلیک می کردند. 7 دوربین عکس برداری، تصاویر مواضع دشمن در شهر بغداد را ثبت می کرد. با اتمام این مرحله، خلبان بلافاصله با تغییر سمت، راه پالایشگاه الدوره بغداد را پیش گرفت.
پدافند سهمگین این پالایشگاه باعث شده بود آنجا به دژی نفوذ ناپذیر تبدیل شود. شهید ذوالفقاری در این هنگام برای مصون ماندن از پدافند دشمن، ارتفاع خود را به 30 پا (9 متر) رساند و به محض قرار گرفتن بر روی پالایشگاه، با افزایش ارتفاع به 700 پایی شروع به عکس برداری از این پالایشگاه نمود.
این آخرین هدف بود. لذا خلبانان با گردش 90 درجه راه ایران را پیش گرفتند. در این هنگام هواپیما ارتفاع خود را به 2000 پایی رسانده و با سرعت کمتری به سمت مرز درحال حرکت بود.

هواپیمای عراقی در تعقیب فانتوم
ناگهان خلبان متوجه چراغ اخطار موشک شد که از سمت عقب به هواپیما نزدیک می شد. قبل از این که خلبانان بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند، موشک از بالای هواپیما عبور کرد، در مقابل آنها با زمین برخورد کرد و منفجر شد.
ذوالفقاری بلافاصله موتورها را در حالت پس سوز قرار داد و درحالی که 20 مایل تا مرز مانده بود، با حداکثر سرعت پیش رفت که...
موشک دوم در پشت هواپیما منفجر شد و هواپیما دچار تکانهای شدیدی شد. به دلیل استفاده از پس سوز و حرکت در ارتفاع پایین، سوخت درحال اتمام بود. خلبان مجبور شد برای کمتر مصرف شدن سوخت، ارتفاع هواپیما را افزایش دهد. این کار بسیار خطرناک بود چون علاوه بر این که در دید رادارهای دشمن قرار می گرفت، باعث می شد توسط هواپیماهای عراقی رهگیری شود و مورد حمله قرار بگیرد. خلبان با هماهنگی کمک خود به یکباره ارتفاع خود را به 15000 پایی رساند و در همین هنگام ارتفاعات مرزی کشورمان در دید خلبان بود. ذوالفقاری بلافاصله پس سوز موتورها را خاموش می کند و به سمت محل ایستایی برای سوخت گیری هوایی پیش می رود، ولی هنوز از سوی هواپیماهای دشمن تهدید می شد.

سوخت درحال اتمام بود
همه چیز تا این جا خوب پیش رفته بود ولی به دلیل کاهش شدید سوخت فانتوم شناسایی، این هواپیما هر لحظه در خطر سقوط قرار داشت و این باعث می شد که تمامی این عملیات ناموفق باشد. خلبان با تانکر تماس می گیرد و اعلام وضعیت اضطراری می کند. رادار زمینی نیز با هواپیمای اف 14 تماس می گیرد و دستورات لازم را جهت پشتیبانی از فانتوم صادر می کند.
خلبان دوباره با تانکر تماس می گیرد و اعلام خطر می کند که خلبان تانکر به او می گوید که در نزدیک شما هستیم. پس از دقایقی سرانجام خلبان موفق می شود از دور هواپیمای تانکر را مشاهده کند. با نزدیک شدن به تانکر، خلبان هواپیمای سوخت رسان شروع به گردش می کند تا در جلوی فانتوم قرار گیرد. سرانجام کار اتصال انجام می شود و فانتوم شروع به سوختگیری می کند. در این هنگام بود که خلبان متوجه معجزه دیگری شده بود. نشان دهنده بنزین عدد 400 پوند را در زمان اتصال به تانکر نشان می داد و این درحالی بود که اگر مقدار بنزین کم تر از 500 پوند باشد، موتورهای هواپیما خاموش می شوند ولی فانتوم همچنان پرواز می کرد.

معجزه ها ادامه دارد
بعد از سوختگیری، خلبان تانکر جویای عملیات می شود . شهید ذوالفقاری پاسخ می دهد:
- موشک در نزدیکی دم منجر شده است شما نگاه کن ببین چه خبر است؟
خلبان تانکر با کم کردن سرعت در پشت فانتوم قرار می گیرد و پس از وارسی هواپیما دوباره به حالت اولیه باز می گردد.
ذوالفقاری سوال می کند اوضاع چطور است؟ ولی درحالی که چندین بار تکرار می کند جوابی نمی شنود. در نهایت خلبان تانکر می پرسد به کجا می روید که شهید جواب می دهد تهران!
خلبان تانکر که متوجه شده بود وضعیت فانتوم خطرناک است و خسارات وارده بالا می باشد، تصمیم می گیرد تا تهران با فانتوم پرواز کند. لذا بعد از سمت گرفتن به سمت تهران، با پایگاه هوایی تماس می گیرد و با اعلام وضیعت هواپیما به رادار، درخواست اعلام وضعیت اضطراری در پایگاه می کند.
خلبان فانتوم با نزدیک شدن به پایگاه متوجه ماشینهای آتش نشانی و آمبولانس در اطراف باند می شود و تعجب می کند، زیرا او وضعیت اضطراری اعلام نکرده بود.
ذوالفقاری با کم کردن ارتفاع در ابتدای باند فرود می آید و با مهارت و کمک خلبان کابین عقب هواپیما را متوقف می کند.

عملیات با موفقیت 100 درصد با کمک خداوند متعال انجام شد
خلبانان در میان استقبال پرسنل، از هواپیما پیاده می شوند و تازه متوجه عمق حادثه و معجزه می شوند. هواپیما از قسمت دم به طور کل از بین رفته بود. آنها تازه فهمیدند که چرا تانکر آنها را تا تهران همراهی کرد و همچنین در پایگاه اعلام وضعیت اضطراری شده بود.
قدم نهایی، ظهور و چاپ عکسهای گرفته شده بود که این کار با دقت و ظرافت خاصی صورت پذیرفت و بعد از این بود که میزان موفقیت عملیات مشخص شد.
کاخ صدام، مجلس الوطنی و سایر اهداف استراتژیک رژیم بعثی عراق به خوبی در عکسها و فیلمها مشاهده می شد.
کیفیت عکسها و زاویه عکس برداری به قدری دقیق و خوب بود که از تعدادی از عکسها بصورت تبلیغاتی استفاده شد.
این عملیات نمونه بارز یک معجزه الهی بود، زیرا هر کدام از خطراتی که در این پرواز فانتوم شناسایی را تهدید می کرد به تنهایی می توانست مانع از بازگشت هواپیما به پایگاه شود.

--------------------------------------------------------

زندگی نامه  سرتیپ خلبان شهید فریدون ذوالفقاری


شهید فریدون ذوالفقاری

درجه : سرتیپ
نام : فریدون
نشان : ذوالفقاری
عنوان سازمانی : معاون عملیاتی منطقه هوایی مهرآباد
عنوان تخصصی : خلبان شکاری
تاریخ تولد : 1324/1/21 تهران
تاریخ شهادت : 1365/3/10
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزندان : دو دختر
محل دفن : بهشت زهرا در تهران

فریدون در سال 1324 در خانواده ای نظامی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مهندس الکترومکانیک بود و در ارتش خدمت می‌کرد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانید. فریدون از همان ابتدای تحصیل دارای هوش سرشاری بود؛ چنان که بعد از پایان دوره تحصیلی ابتدایی والدینش او را به دوره‌های آموزش زبان انگلیسی ‌فرستادند.

همزمان با کسب مدرک دیپلم، 17 بهار از عمرش نگذشته بود که برای ادامه تحصیل به اتریش و آلمان رفت و بعد از آن برای فراگیری زبان انگلیسی عازم انگلستان شد. سپس در یکی از دانشگاههای اتریش پذیرفته شد و توانست در کنار تحصیل رشته فنی به سه زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی مسلط شود.

فریدون پس از اتمام تحصیل در اتریش در 23 سالگی در سال 1346 به ایران بازگشت و بر حسب علاقه به رشته خلبانی وارد دانشکده افسری شد و در مدت 8 ماه با رتبه خوبی، این دوره را پشت سر گذاشت. پس از طی دوره آموزشهای مقدماتی آکادمی و پروازی با هواپیماهای «T-41» و «T-6» در تهران ، برای ادامه تحصیل به ایالات متحده آمریکا اعزام شد.
در آمریکا دوره تکمیلی آکادمی و پرواز با هواپیماهای جت آموزشی «T-37» و جت مافوق صوت «T-38» را با 220 ساعت پرواز طی نموده و در پایان به درجه ستوان دومی مفتخر شد و به ایران مراجعت نمود.
در سال 1348 برای طی دوره پرواز شکاری تاکتیکی هواپیمای «اف-5» در پایگاه یکم شکاری در مهرآباد تهران برگزیده شد و بلافاصله برای ادامه دوره به پایگاه هوایی دزفول منتقل گردید. پس از طی دوره به عنوان خلبان شکاری تاکتیکی «اف-5» به اسکادران 42 شکاری بمب افکن در دزفول منتقل و چندی بعد برای پرواز با هواپیماهای «آراف-5» که یک نوع شکاری شناسایی تاکتیکی مافوق صوت بود، به پایگاه یکم شکاری در مهرآباد تهران اعزام گردید. چیزی نگذشت که برای طی دوره آموزشی شکاری تاکتیکی فانتوم برگزیده شد. او جزو خلبانان باهوشی به شمار می رفت که برای گذراندن دوره پیشرفته هواپیمای شناسایی فانتوم RF-4E  دو باره به آمریکا اعزام شد.
 او در آغاز جنگ عراق علیه ایران به عنوان فرمانده اسکادران شکاری شناسایی فانتوم در مهرآباد وارد جنگ گردید. بخش اعظم عکسهای تاکتیکی از فعالیتهای نیروهای دشمن در خوزستان توسط این خلبان شهید گرفته شده است. از شاهکارهای عملیات جنگی او علیه اهداف استراتژیک در خاک عراق، گرفتن عکس از مجلس الوطنی عراق و کاخ ریاست جمهوری در بغداد است.
او از آغاز جنگ تحمیلی در اغلب ماموریتهای حساس شناسایی، به صورت داوطلبانه شرکت می کرد. با توجه به اینکه فریدون دارای مدارک عالی تحصیلی و سابقه بیشتر در میان دیگر همرزمانش بود، مدت پروازش در طول مأموریتهای محول شده‌، کامل شده بود. به همین دلیل در آخرین پرواز فریدون، سرهنگ صدیق، فرمانده وقت نیروی هوایی، با پروازش مخالفت می‌کند و او را از ادامه مأموریت جدید باز می‌دارد؛ اما فریدون تیمسار صدیق را قانع می‌کند و قول می‌دهد که پرواز آخر باشد و دیگر به ماموریت نمی‌رود.
تیمسار صدیق برای اینکه بتواند نیروی زبده خود را از این مأموریت خطرناک بازدارد، به نزد آقای هاشمی رفسنجانی می‌رود تا مگر پرواز بهترین نیرویش را لغو کند؛ اما دیگر دیر شده بود و فریدون برای آخرین بار، به منظور شناسایی به سوی کشور عراق پرواز می‌کند.

مرسوم این است که 4 هواپیما برای اسکورت هواپیمای شناسایی همراه ‌شوند؛ اما آن روز یعنی دهم خردادماه 1365، فریدون تنها با 2 هواپیمای اسکورت به مأموریت خود ادامه می‌دهد. دشمن که درصدد بود هواپیمای شناسایی را شکار کند با 3 هواپیمای نظامی به تعقیب هواپیمای او می‌رود و بعد از تعقیب و گریز بسیار، 2 موشک در حوالی جزیره مجنون به هواپیمای شناسایی که فریدون، خلبان آن بوده اصابت می‌‌کند و سرانجام کبوتر سبک‌بال آسمان ایران به آرامش ابدی می‌رسد.

شهید ذوالفقاری در طی جنگ به علت خدمات فوق العاده جنگی، مدت بیست و سه ماه ارشدیت گرفت و در لحظه شهادت بر اساس قوانین و مقررات ارتش جمهوری اسلامی ایران به درجه سرتیپی و دریافت نشان فتح مفتخر گردید.


منبع= iranian-airforce.blogfa.com


[ جمعه 92/1/16 ] [ 4:34 عصر ] [ ] [ نظر ]
  
  
کمان -99 (البرز) بزرگ ترین عملیات هوایی در نوع خود

 

 

در 31 شهریور ماه سال 1359 کشور بعثی عراق حمله همه جانبه خود را به ایران آغاز کرد.
نیروی هوایی عراق:
استعداد هوایی این کشور در شروع حمله به ایران عبارت بود از:
- 607 هواپیمای شکاری و بمب افکن
- 169 فروند انواع بالگرد
- 775 دستگاه پرتابگر موشک های زمین به هوا شامل:
سام 2، سام 3، سام 6 و رولند
- 713 عراده انواع توپ های پدافند هوایی
- 116 دستگاه رادارهای اخطار اولیه، ارتفاع یاب و کنترل آتش
نیروی هوایی عراق به تقلید از نیروی هوایی اسرائیل که در سال 1967 در جنگ با اعراب که با یک حمله برق آسا نیروی هوایی مصر را از کار انداخته بود، در بعد از ظهر روز 31 شهریور سال 1359 به پایگاه های هوایی ایران حمله کرد. با این تصور که با این کار نیروی هوایی ایران را از کار خواهد انداخت.


حملات هوایی عراق آغاز شد

در ساعت 13:45 دقیقه با 6 فروند میگ 23 به فرودگاه اهواز، ساعت 14:15 دقیقه با سه فروند میگ 23 به فرودگاه تهران، ساعت 14:45 دقیقه با 4 فروند میگ 21 به فرودگاه همدان و سه فروند میگ به فرودگاه سنندج، هشت فروند میگ به فرودگاه تبریز و با چند فروند هم به شهرهای بوشهر، کرمانشاه و اسلام آباد حمله کرد ولی این پایان کار نبود. در هنگام حمله به فرودگاه مهرآباد تهران با اعلام اسکرامبل، دو فروند فانتوم این پایگاه اقدام به رهگیری میگ ها می کنند.
در جریان این حمله جمعا 5 فروند از هواپیماهای عراق ساقط شد که سه فروند آن توسط پدافند فرودگاه همدان، یک فروند توسط خلبانان فرودگاه تبریز و یک فروند هم در غرب تهران بود از این مجموع یکی از خلبانان اقدام به خروج اضطراری از هواپیما می کند که به اسارت در می آید و مشخص می شود که این شخص یک مصری می باشد.
در پی این تحرکات نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بلافاصله تا بعداز ظهر دو حمله موفق به عراق انجام می دهد (شرح این عملیات در قسمت مربوطه موجود است) .


طراحی عملیات کمان 99 شروع می شود

این تازه آغاز راه بود پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی (معاونت های عملیات پایگاها) با دستور فرمانده محترم نیروی هوایی سرتیپ شهید "جواد فکوری" که شخصا در طرح این عملیات شرکت داشت، شبانه مشغول طراحی، طرح عملیاتی البرز می شوند و طرح عملیات در واپسین دقایق شامگاه 31 شهریور 59 آماده می شود. در همین حین کلیه خدمه فنی تا صبح بیدار بودند تا بمب های MK82/83/84، بمب های خوشه ای، موشک های ماوریک، موشک های حرارتی و موشک های راداری را بر روی جنگنده ها لود کنند.
در راستای اجرای این طرح، خلبانان در هر پایگاه به فرماندهی فراخوانده شدند و تا صبح بر روی برنامه پروازی، نوع ماموریت و مشخص نمودن اهدافی که باید هدف قرا بگیرد، کار کردند. مسیر رفت و برگشت، باندهای فرعی برای فرود اضطراری، محل های سوخت گیری در آسمان و نقاطی که باید از آن جا از مرز گذشت و وارد عراق شد، مشخص شد.


پایگاه های شرکت کننده در عملیات

قرار بر این شد که پایگاه های تهران، همدان و بوشهر با یگان های اف 4 ( فانتوم) خود و پایگاه های تبریز و دزفول با یگان های اف 5 (تایگر) خود در این عملیات شرکت کنند و پایگاه های هفتم و هشتم شکاری با یگان های اف 14 (تامکت) خود کار پشتیبانی را برعهده بگیرند.


نام عملیات

بر این اساس قرار شد نام عملیات کمان 99 نمادی از آتش خشم ملت ایران به سوی متجاوز و به عبارتی یعنی تیری در چله کمان و رها نمودن آن تا دور دست ترین نقاط عراق و یادآور آرش کمانگیر باشد. عدد99 نیز الهام گرفته از تعداد صفحات طرح عملیاتی البرز بود



زمان و منطقه عملیات

زمان عملیات طلوع آفتاب در سرزمین عراق انتخاب شد. این انتخاب به این دلیل بود که خورشید از شرق طلوع می کند و هواپیماهای ایرانی می باید از شرق به غرب پرواز می کردند. پس تیغ تیز آفتاب در چشمان پدافند زمین به هوای عراق بود و هدف گیری برای شان بسیار مشکل بود.
منطقه عملیات نیز سرتاسر خاک عراق، تمام پایگاه های هوایی، پالایشگاه ها، مخازن سوخت و دیگر اهداف در حد فاصل مدار 30 درجه شمالی یعنی جنوبی ترین مدار در خاک عراق تا شمالی ترین مدار آن که مدار 37 درجه شمالی را شامل می شد.


اهداف عملیات

اهداف این عملیات هم همان طور که گفته شد پایگاه های هوایی، مخازن سوخت و مهمات، پالایشگاه ها، آشیانه هواپیماها، پناهگاه های تعمیرات و نگهداری هواپیما، باندهای پروازی، رادارهای هدایت کننده هواپیماهای جنگی، برج های مراقبت و مراکز مخابراتی بودند.
برای یگان هایی که قصد ورود به خاک عراق را داشتند، ماموریت های به نام SEAD یا عملیات ضد پدافندهوایی قبل و همزمان با ورود بمب افکن ها به خاک عراق انجام شد تا رادارها و پدافندهای مناطقی که قرار بود به آنها حمله شود، از سر راه بمب افکن ها برداشته شود. با انجام این کار برتری کامل هوایی از آن خلبانان نیروی هوایی شد و این باعث شد توان دشمن به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.


علل انتخاب این عملیات

علت انتخاب این عملیات هم این بود که نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در کردستان درگیر ضد انقلاب بود و به تازگی هم از اتهام کودتای نافرجامی رها شده بود و هیچ نیروی نظامی دیگری هم در منطقه نبود. نیروی زمینی دشمن با پشتیبانی هوایی به پیشروی ادامه می داد که درصورت نبود این پشتیبانی کار برای آنها با مشکلات فراوانی همراه می شد.

 


قرار بر این شد که عملیات بدین شکل آغاز شود:

در ساعت مقرر تانکر ها در محل ملاقات حضور داشته باشند و ابتدا اف 4 های پایگاه همدان به پرواز درآیند و بدون سوختگیری به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد از آنها، فانتوم های پایگاه تهران به پرواز درآیند و با سوختگیری هوایی، به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد فانتوم های پایگاه بوشهر به پرواز درآیند و آنها نیز با سوختگیری هوایی به اهداف خود حمله کنند. در همین زمان هم اف 5 های پایگاه های تبریز و دزفول به پرواز در آمده و آهداف خود را بمباران کنند و در این زمان اف 14 ها از پایگاه های مربوطه به پرواز در آیند و کار پشتیبانی عملیاتی را از پشت مرزها به عهده بگیرند.


بزرگ ترین عملیات تاریخ نیروی هوایی

بامداد روز یکم مهر ماه سال 1359 درحالی که بیش از 10 ساعت از هجوم هواپیماهای دشمن به میهن عزیزمان نمی گذشت، با ابلاغ رمز "کمان 99" به پایگاه های هوایی، عملیات آغاز شد. پایگاه بوشهر که تا به آن روز پرواز 40 فروند فانتوم را با هم تجربه نکرده بود، آماده بود. هواپیماها برروی باند پروازی قرار گرفتند و یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتند. بعد از سوختگیری هوایی، به سمت اهداف حرکت کردند. در آسمان بغداد به خاطر این که این اولین عملیات بزرگ نیروی هوایی بود، ناهماهنگی بوجود آمده بود. به شکلی که وقتی هواپیماهای پایگاه بوشهر به آن جا رسیدند، هواپیماهای دیگر از ارتفاع بالاتر درحال بمباران بودند که خلبانان شجاع ما با مانورهایی زیبا، خود را در امان نگاه داشته و اهداف مورد نظر را بمباران کردند.
موج دوم حملات آغاز شد. پایگاه تهران حمله ای دیگر را آغاز نمود که بر اساس آن هشت فروند فانتوم هر کدام به 6 بمب MK82، چهار بمب و موشک های راداری مسلح شدند و به همراه یک فروند فانتوم شناسایی به قصد بمباران پایگاه هوایی الرشید در جنوب بغداد و فرودگاه بین المللی بغداد به پرواز در آمدند.
قبل از ورود به خاک عراق، فانتوم ها به دودسته تقسیم شدند و با کم کردن ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاک عراق شدند. وقتی به بغداد رسیدند، پدافند عراق که دیگر آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و دودهای ناشی از آن کل آسمان را پوشانده بود. ولی خلبانان شجاع نیروی هوایی با رشادتی مثال زدنی، به سمت اهداف خود در پایگاه الرشید و فرودگاه بغداد شیرجه رفتند و تمامی بمب های خود را بر روی اهداف ریختند که در نتیجه آن باند فرودگاه، ساختمان های آن و ماشین آلاتی که در آن قرار داشت، تقریبا منهدم شد.


وضعیت دشمن بعد از پایان عملیات

تمامی اهداف از پیش تعیین شده در خاک عراق در هم کوبیده شد و هیچ منطقه عملیاتی از قلم نیفتاد در این عملیات:
پایگاه های هوایی الرشید بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نینوا، ناصریه در استان ذیقار، شعیبه در استان بصره، پایگاه هوایی کرکوک در استان کرکوک، پایگاه های هوایی حبانیه شامل دو پایگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پایگاه هوایی ام القصر، فرودگاه بین المللی بغداد و فرودگاه المثنی، توسط بمب افکن های ایرانی بمباران شد.
هر دو باند پروازی پایگاه کرکوک، پالایشگاه های نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانیه شمالی، فرودگاه المثنی، پل های ارتباطی تنومه و بصره و چاه های نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تاسیسات گازی کرکوک، تنها قسمتی از خسارت های وارد به عراق بود
با انجام این عملیات، نیروی هوایی عراق بیش از 55 درصد از توان خود را از دست داد و تا مدت ها پایگاه های هوایی آنان قادر به استفاده از تمام یا بخشی از توان خود نبودند. پایگاه هوایی الرشید به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های هوایی عراق، تا 69 روز نتوانست عملیاتی شود که این خود شدت حملات خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی را نشان می داد و از سویی تمام برآوردهای دشمن را درباره این نیرو برهم زده بود. زیرا اطلاعات آنان حکایت از زمینگیر بودن نیروی هوایی ایران داشت و براستی خلبانان شجاع ما نه تنها تمامی معادلات عراق را برهم ریخته بودند، بلکه به کشورهای دوست و هم پیمان عراق شامل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، فرانسه، آلمان و از همه مهم تر آمریکا، پاسخی قاطع داده بودند و آنان تازه فهمیده بودند که محاسبات شان چندان دقیق هم نبوده است.


پایگاه های هوایی شرکت کننده و اهداف هر کدام
- 48 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی موصل را در هم کوبیدند.
- 40 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی ناصریه را در هم کوبیدند.
- 16 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی کوت را در هم کوبیدند.
- 12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و پایگاه هوایی شعیبه را در هم کوبیدند.
- 12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی الرشید در نزدیکی بغداد را بمباران کردند.
- هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و فرودگاه بغداد و پایگاه شمالی حبانیه را در غرب بغداد در هم کوبیدند.
برای این عملیات جمعا 380 نفر از پرسنل نیروی هوایی با 200 فروند جنگنده بمب افکن به پرواز در آمدند که 140 هواپیما از مرز عبور کرد.
در این روز، تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با 300 پرواز عملیاتی، علاوه بر این که این حرکت را در کارنامه خود ثبت کردند، باعث شدند ارتش عراق در بکارگیری نیروهایش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادی عمل، نیروی زمینی خود را بدون پشتیبانی هوایی در صحنه نبرد در مناطق اشغالی ایران، به حال خود رها کند و عراق به این باور برسد که خوزستان از خاک ایران جدا شدنی نیست.


بازتاب این عملیات

در پی انجام موفقیت آمیز این عملیات، خبرگزاری های خارجی پرواز خلبانان ایرانی را اعجاب انگیز و مانورهوایی آنان را در بغداد و در برابر پدافند هوایی قدرتمند آن، بی نظیر خواندند. رسانه های همگانی نیز از وحشت مردم از ادامه این بمباران هوایی خبر دادند. آنان اذعان داشتند که خلبانان ایرانی چنان مانور لابه لای ساختمان های بغداد می دادند که ما مات و حیران زده شده ایم. عکاسی آمریکایی عکسی از یکی از فانتوم های ایرانی از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خود گرفته بود که نشان می داد یک فروند فانتوم نیروی هوایی در ارتفاعی کم تر از چهار متر از سطح زمین پرواز می کند و این مهارت خلبانان ایرانی را بر همگان ثابت نمود.
آن چه که می شود از اخبار منتشر شده متوجه شد، ضربه شدید روحی و وحشتی بود که عراق و هم پیمانانش خورده بودند.

عقابان از دست رفته

در این روز، نیروی هوایی ارتش تعدادی از بهترین های خود را نیز از دست داد. شهیدان عزیز:
همایون شوقی
غفار رامین فر
غلامحسین عروجی
مسیح الله دین محمدی
بهرام عشقی پور
عباس اسلام نیا
از این دسته، پیکر پاک و مطهر چهار نفر اول تاکنون بدست نیامده و جزو مفقودین دفاع مقدس می باشند و دو نفر دیگر نیز که به عنوان لیدر دسته پروازی پایگاه همدان بودند، بر روی پایگاه دچار نقص فنی شدند و تلاش شان برای نشاندن هواپیما نیز موفق نبود و برای این که هواپیمای شان بر روی خانه های سازمانی فرودگاه سقوط نکند، آن را به ساختمان نیمه کاره ای در پایگاه کوبیدند و بدین شکل جاودانه شدند.



مقام معظم رهبری: این عملیات شبیه معجزه بود
در پایان این عملیات، مقام معظم رهبری که در آن زمان نمایندگی حضرت امام خمینی (ره) را در شورای عالی دفاع برعهده داشتند، در گزارشی به مجلس شواری اسلامی در خصوص نخستین روز جنگ، فرمودند:
"گزارش هایی تا آخر وقت امروز از پیام رئیس جمهور در خبرها شنیدم، مطبوعات هم مفصلا نوشتند که صبح امروز سه فروند میگ عراقی سرنگون شده، یک فروند هواپیما هم ساعت شش به ناوهای ایرانی حمله کرده، دو فروند هواپیما هم در نزدیکی خارک قصد بمباران آن جا را داشتند و همچنین به فرودگاه های اهواز و همدان هم حمله شده که خسارات چندانی به بار نیامده است، پدافند ایران نیز یک هواپیمای میگ را سرنگون کرده که خلبان آن در اختیار ارتش می باشد."
ایشان همچنان ادامه دادند:
"نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران امروز صبح حدود 15 مرکز نظامی را در عراق مورد هدف قرار داده که از آن جمله بغداد و شهر موصل و ... می باشد. تعداد هواپیماهایی که از ایران به پرواز درآمده 140 فروند بوده و هواپیماها تقریبا همگی به سلامت برگشتند و فقط از چند فروند اطلاعی در دسترس نیست و آن طور که صاحب نظران گفتند، این رفت و برگشت چیزی شبیه به معجزه بوده است. (در این هنگام صدای تکبیر حضار بلند می شود)."
در این هنگام ایشان گزارشی از چگونگی انجام این عملیات را به اطلاع نمایندگان می رسانند.




سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری: روحیه خلبانان عالی است
سرتیپ شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و وزیر دفاع، در مصاحبه ای با خبرنگاران خارجی و داخلی، ضمن عالی توصیف کردن روحیه خلبانان ایرانی گفت:
- در شرایط فعلی روحیه خلبانان ما بالاست و تلفات دشمن بسیار سنگین می باشد که متعاقبا اعلام می شود.
شهید فکوری در خصوص تجاوز میگ های عراقی به فرودگاه های ایرانی گفتند:
- آنها به قصد حمله به ایران آمده بودند ولی با دفاع قدرتمندانه خلبانان ما مواجه شدند و نتوانستند بمب های شان را بر روی اهداف از پیش تعیین شده بریزند.
شهید فکوری ادامه داد:
- امروز 140 فروند هواپیمای ما از مرز گذشتند، پایگاه ها و اهدافی که تعیین شده بود را بمباران کردند و به سلامت بازگشتند.
ایشان تاکید کردند که هدف از این درگیری، فقط مراکز نظامی بود و با مردم هیچ کاری نداریم. ایشان همچنین به مردم پیام دادند که تا می توانند از ارتش پشتیبانی کنند.


انعکاس عملیات در مجلس و افکار عمومی

در پی اجرای موفقیت آمیز این عملیات و نابودی بخشی از توان نظامی عراق، نمایندگان مجلس شواری اسلامی از خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی تقدیر کردند.
بهزاد شهریاری نماینده رودباران در مجلس در سخنان قبل از دستور مجلس از فداکاری های خلبانان و دیگر ارتشیان قدردانی کرد و گفت:
- این خلبانان جان برکف، در مقابل دشمن ایستاده اند و حاضرند در راه انقلاب جان فدا کنند.
وی افزود:
- خلبانان شجاع پایگاه بوشهر تا به حال شش فروند میگ عراقی را سرنگون کرده اند.


 


سرلشکر شهید حسین خلتعبری: ضربه محکمی به عراق وارد کردیم
سرلشکر خلعتبری که در آن زمان ستوانیکم بود و در این عملیات شرکت کرده بود، در مصاحبه ای در مورخ 3 مهر سال 1359 با روزنامه کیهان گفت:
- خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدایی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است.
وی در مورد نبرد با عراق گفت:
- از چندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم. ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که پایگاه های نظامی عراق را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین ضربه ای به ما وارد شود، در خاک عراق انجام دادیم. وی همچنان یادآور شد در حمله روز یکم مهر ماه (کمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و این ضربه محکمی بود که بر ارتش عراق وارد کردیم.

مردم خلبانان را گلباران کردند

تعداد زیادی از مردم دزفول، به همراه نماینده جهاد سازندگی، شهرداری و معاون فرمانداری، با اجتماع در مقابل پایگاه هوایی ذزفول، خلبانان دلیر این پایگاه را گلباران کردند و شعارهایی از قبیل "ملت فدای ارتش، ارتش فدای ملت" را سر دادند.
مردم تهران نیز با حضور در جلوی پایگاه هوایی مهرآباد، از خلبانان نیروی هوایی استقبال کردند. در پی این استقبال، ستاد مشترک ارتش بیانیه ای به این شرح صادر کرد:
تعداد کثیری از مردم مسلمان و مبارز تهرانی با دسته های گل و بسته های شیرینی در اطراف فرودگاه مهرآباد تهران اجتماع کردند و با قربانی کردن گوسفندان زیادی، از خلبانان قهرمان و دلیر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران استقبال کردند. ضمن تقدیم مراتب حق شناسی به پیشگاه ملت مسلمان و مبارز ایران بویژه مردم انقلابی تهران، استدعا دارد اطراف فرودگاه مهرآباد را ترک فرمائید تا اخلالی در پروازهای عملیاتی رخ ندهد.


مهر ماه سال 1386 تجلیل از تیزپروازانی که این حماسه را آفریدند

بعد از گذشت 28 سال از عملیات کمان 99، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در یک حرکت خوب در سالگرد این عملیات، دست به تجلیل از تمامی خلبانانی که در این عملیات شرکت داشته اند، زد و از تمامی آنها دعوت بعمل آورد تا در این مراسم شرکت کنند.
امیر سرتیپ خلبان احمد میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، در این مراسم به تشریح این عملیات پرداخت و گفت:
- عملیات 140 فروندی که در روز دوم جنگ انجام شد، توانست ضربه کارسازی به ارتش عراق وارد کند، تا حدی که پایگاه های هوایی عراق تا ماه ها نتوانستند خود را عملیاتی کنند. در واقع نیروی هوایی عراق عملا بیش از 50 درصد توان خود را از دست داد و حتی تولید پالایشگاه های نفت این کشور نیز به 10 درصد کاهش یافت.
ناظران بین المللی که تصور می کردند ایران پس از پیروزی انقلاب و خروج مستشاران آمریکایی توان آن چنانی نخواهد داشت، از این همت و فداکاری پرسنل نیروی هوایی مبهوت شدند. به طوری که این حمله در رسانه های خارجی بازتاب وسیعی داشت.
وی افزود این عملیات تاثیرات مهمی داشت:
- تاثیر اول در عراق بود که صدام عنوان می کرد دو ماه طول خواهد کشید تا هواپیماهای ایران بتوانند از فرودگاه های خود بلند شوند اما این ادعای وی غلط از آب در آمد.
تاثیر دوم در مرحله بین المللی بود که کشورها و رسانه های غربی که با تاکید بر تحریم کشورمان عنوان می کردند که ایران توان حمله ندارد، از توانمندی خلبانان ایرانی شگفت زده شدند و در داخل هم پس از شروع جنگ، ما دچار غافلگیری شدیم، اما نیروی هوایی این غافلگیری را جبران کرده و به نیروهای مسلح و ملت روحیه داد.

حجت الاسلام والمسلمین "محمدجعفر روحی" معاون فرهنگی عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در این مراسم گفت:
- امام خمینی (ره) به نیروی هوایی ارتش اعتقاد فراوانی داشت و تیز پروازان ایران اسلامی نیز پاسخ مناسبی به اعتماد امام (ره) دادند.

امیر خلبان "حسین چیت فروش" رییس مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی هوایی نیز گفت:
- نیروی هوایی توانست با گذشت کم تر از 14 ساعت، عملیات کمان 99 را آغاز کرد و با 140 فروند هواپیما، تمامی نقاط استراتژیک و منابع جنگی عراق را از شمال تا جنوب این کشور مورد حمله قرار داد.
نیروی هوایی ایران که 28 سال قبل با تمام مشکلات آن حمله را تدارک دید، امروز با داشتن 28 سال تجربه در مقابل تهدیدها ایستاده است و مطمئنا قدرتی 28 برابر آن زمان دارد.
در پایان لازم به ذکر است که ما همگی مدیون این دلاوری ها و از جان گذشتگی هایی هستیم که در طول این هشت سال دفاع مقدس انجام شد و چه بسا اگر نبود چنین فداکاری هایی، حالا باید در ایران شاهد افغانستان و یا عراقی دیگر می بودیم.
روح تمامی خلبانان شجاع کشورمان شاد باد

برگرفته از سایتiranian-airforce.blogfa.com


[ جمعه 92/1/16 ] [ 4:8 عصر ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

عشق یعنی استخوان و یک پلاک.
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 100088